ریاست جمهوری رئیسی؛ شکست توهم یا پیروزی توطئه؟
ابراهیم رئیسی رشد و صعودی جهشی در قوه قضائیه داشته است. این امر بیش از پیش به سنگدلی و ولایتپذیری مطلق و بی اما و اگر او در دوران هر دو رهبر جمهوری اسلامی نسبت داده شده است.
با این حال از وقتی او به ریاست آستان قدس رسید، گمانهزنیها درباره آینده سیاسی او شدت یافت؛ به خصوص با برخی ملاقاتهای خاص او که امری فراتر از نقش و جایگاه رؤسای سابق این آستان بود. مثل ملاقات فرماندهان عالیرتبه سپاه به صورت دسته جمعی با او، و یا دیدار او با مقامات روس و نظایر آن. از همینجا بود که شایعات درباره اینکه او اگر نه رهبر آینده، بلکه حداقل یکی از اصلیترین نامزدهای رهبری سوم جمهوری اسلامی است، بالا گرفت.
نامزد شدن و به عبارت دقیقتر نامزد کردن او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶، گمانهزنیهای قبلی درباره نقشههای مقامات و اتاق فکرهای جمهوری اسلامی برای آینده او را پررنگ تر کرد. این در حالی بود که نوار صوتی معروف آیتالله منتظری که او و چند نفر دیگر را به «جنایت» متهم کرده بود هنوز در فضای سیاسی ایران داغ داغ بود.
رشد تصاعدی در نظام قدرت
حضور ابراهیم رئیسی در به اصطلاح رقابتهای انتخاباتی و حفظ او در بالاترین سطوح سیاست در جمهوری اسلامی، علیرغم انتشار وسیع و پردامنه سخنان آیتالله منتظری بر تصورات پیشین بر اهمیت او در آینده جمهوری اسلامی بسی افزود. هر چند حسن روحانی در رقابتهای انتخاباتی او را به فردی که فقط بلد است اعدام کند متهم کرد، اما این ضربات فزاینده حیثیتی نیز مانع از بالا بردن و صعود او در سلسله مراتب قدرت در جمهوری اسلامی نشد.
بیشتر در این باره:
یک سالگی انتخابات ۱۴۰۰ و تعمیق شکاف بین حاکمیت و مردم
انتصاب او به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام باز تداعیکننده همین مسیر تصاعدی بود.
بازگشت مجدد او به قوه قضائیه این بار در کسوت رئیس قوه و به فرمان شخص اول حکومت دیگر تردیدی باقی نگذاشت که نظام ولایی دارد با برنامه ای حساب شده او را ارتقا میدهد و احتمالاً نقشهای بزرگتری برای ابراهیم رئیسی در آینده در نظر گرفته است.
نامزدی او در انتخابات ۱۴۰۰ و صاف کردن جاده یک پیروزی بیدردسر با حذف همه نامزدهایی که کمترین ظرفیتی برای ریسک دوقطبی کردن انتخابات داشتند (حتی علی لاریجانی)، دیگر تردیدی باقی نگذاشت که قطعاً میخواهند او را رئیسجمهور کنند.
اما از همین زمان اولین تردیدهای جدی درباره احتمالاتی که هر روزه درباره امکان رهبر شدن او در آینده پیش آمده بود، آغاز شد. این تردیدها در نامزدیِ منجر به شکست او در انتخابات قبلی هم کم و بیش مطرح شده بود، اما دلیل مقابل برای غلبه بر این تردید این بود که میخواهند او مشق دولتمردی هم بکند تا فردا که رهبر شد تجربه ملموسی درباره نحوه مدیریت کشور داشته باشد. نامزدی اول او، در انتهای دولت اول روحانی پیش آمده بود که وضع مملکت درگیر فلاکت و دشواریهایی نبود که در انتهای دور دوم ریاست جمهوری او قابل مشاهده بود.
اما نامزد کردن مجدد او در پایان دوره دوم ریاست روحانی که مذاکرات خارجی در دستانداز جدی و وضعیت اقتصادی کشور بحرانی بود، و دو موج اعتراضی دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نیز جامعه را مستعد اعتراض و انفجار نشان میداد، دیگر نمیتوانست به همان دلایلی باشد که چهار سال پیش تصور میشد.
همچنان میخواهند او به عنوان پیشمقدمه رهبری، مشق دولتمردی کند.
اصولگرایان شانس اول کسب کرسی ریاست جمهوریاند، چون اصلاحطلبان نفوذشان را در افکار عمومی از دست دادهاند و بخش مهمی از مردم نیز در انتخابات شرکت نمیکنند و جریان ولایی نیز به شدت علیه دولت روحانی فعالشده و همه مشکلات را به گردن او انداخته است. اما مشکل اصولگرایان این است که به پشت گرمی پیروزی احتمالیِ، با رقابتهای گسترده درونی مواجه و شدیداً پراکندهاند، بنابراین باید یکی بیاید که بر این تفرقه غلبه کند. این نقش را از بالا بر عهده رئیسی گذاشته شده در حالی که او نامزد اولیه و اختصاصی اکثر جریانات اصولگرا نبود.
نظام با مشکلات اقتصادی و سیاسی و به خصوص سیاست خارجی مهمی درگیر است، اما مهمترین عامل عدم رفع و حل آنها دولتهای غربزده و زاویهدار با مقام اول نظاماند. حال جمهوری اسلامی میخواهد با یکدست کردن قدرت جلوی هدر رفتن انرژی در صف اول مدیران نظام را بگیرد و منویات نجاتبخش رهبر به طور دقیق اجرا شود تا حکومت بتواند این گردنه را هم پشت سر بگذارد.
جمهوری اسلامی در ۴ یا ۸ سال آینده به دوران انتقال رهبری نزدیک میشود. بنابراین برای کنترل فضا و هدایت نظام به سمت یک رهبر مطلوب (که کسی نمیداند چه فردی است)، باید یکدستی در بالاترین سطوح قوا حاکم باشد و هیچ فردی از جریانات دیگر به خصوص اعتدالیون منتسب به هاشمی و یا افراد با تمایل انحرافی اصلاحطلبانه در آن میان نباشند. به خصوص در دو قوه قضائیه و مجریه که دو نفر از سه نفر شورای موقت رهبری را (به علاوه یکی از فقهای شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام) تشکیل میدهند. شاید مجبور شوند ماههای متمادی کشور را توسط همین شورای موقت اداره کنند.
یک احتمال دیگر که از این مقطع شروع به گسترش یافت، این بود که به روی صحنه فرستادن رئیسی در بدترین شرایط اقتصادی نوعی سوزاندن او از میان نامزدهای رهبری بعدی و باز شدن مسیر برای فرد به خصوصی است که عموماً این فرد را مجتبی خامنهای میدانستند. به خصوص که همه نامزدهای احتمالی قبلی به طرز قابل تأملی یک به یک یا از زندگی ساقط شده و یا شدیداً مورد هتک حیثیت (با متهم شدن به فساد و اشرافیت و...)، قرار گرفته بودند. مهمترین و مشکوکترین مورد نیز هاشمی رفسنجانی بود که با مرگی ناگهانی از صحنه این رقابت بزرگ حذف شد. خانواده و نزدیکان او بی استثنا به مشکوک بودن این مرگ اشاره کرده و حتی برخی از تعبیر حذف فیزیکی یاد کردهاند.
بیشتر در این باره:
ترکیدن زودهنگام حباب «حاکمیت یکپارچه» اصولگرایان
حال یکسال پس از ریاست جمهوری رئیسی و کارنامه به غایت منفی او که در اولین وزیر حذفیاش (عبدالملکی؛ فرد کمدانش و نالایق اما پرمدعا)ِ، به صورت نمادینی هم در آمده است، شاید راحتتر بتوان درباره گزینههای بالا قضاوت کرد و پس از یکسال دید که اصلاً چرا فردی مانند او را سرکار آوردند که از ابتدا شکست مفتضحانه بر جبینش قابل مشاهده بود؟
در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی سال گذشته، در یک میزگرد گفتم اگر جاسوسهای اسرائیل در کل نظام جمهوری اسلامی جستجو میکردند که چه کسی را نامزد ریاست جمهوری کنیم که بیشتر از همه به این نظام ضربه بزنیم، قطعاً همین ابراهیم رئیسی را انتخاب میکردند!
جمعبندی گمانهزنیها پس از یک سال
حال اگر نه از منظر عقل و منطق خودمان بلکه از منظر عقل و منطق و نحوه جهانبینی سیاسی بیت قدرت و ولایت به صحنه بنگریم میتوانیم به این جمعبندی برسیم که «اگر» خامنهای (پدر) با اهداف مورد نظر خودش رئیسی را به ریاست رسانده باشدِ، هدف او که حفظ نظام برایش اوجب واجبات است و همچنین در پایان عمر بیش از هر موقعی عطش رسیدن به دروازههای رویاهایش در پیشرفت جبهه مقاومت در خارج و جهاد به اصطلاح خدماترسانی در داخل (برای آرام و راضی و همراه نگه داشتن مردم و یا حداقل پایگاه رأی جمهوری اسلامی) دارد؛ در روی کار آوردن رئیسی با شکست بزرگی مواجه شده است.
این دومین باری است خامنهای پدر هوس دولت جهادی کرده بود. او با نگاهی ضد غرب و ضد دشمن فکر میکرد و میکند که اگر دولتی جهادی سر کار بیاید که مرعوب و منتظر غرب نباشدِ، میتواند اقتصاد مقاومتی را پیش ببرد و حکومت او نیز میتواند با قبض و بسطهایی در روابطش با جهان، به رویاهای خارجیاش نیز جامه عمل بپوشاند.
بیشتر در این باره:
خامنهای از رئیسی چه میخواهد؟
این هوس و رویا یک بار در دولت احمدینژاد به شدت شکست خورد؛ دولتی با بالاترین سطح بیلیاقتی و رکوردار فساد در تاریخ چند دههای جمهوری اسلامی. اما خامنهای پس از وقفه و نفسگاه دولت روحانی باز هوس قمار دیگر کرد. او فکر میکرد شکست احمدینژاد به خاطر سرکشی او و برخی حلقههای پیرامونش بود که از خط و سیاست ولایت منحرف شده بودند.
او این بار خواست یک دولت واقعی ولایی جهادی را سر کار بیاورد. این دولت اما برخلاف دولت احمدینژاد در بدترین بستر اقتصادی و سیاست خارجی بحرانزده و سیاستی داخلی که هر روز با اعتراضات مردمی مواجه بود، بر سرکار آمد و با اندکی خرد میشد فهمید که از پیش شکست خورده است.
برکناری عبدالملکی وزیر سفارشی و مورد نظر آقای خامنهای نمونه و پیشقراول «شکست یک فکر و یک الگو»ست که تا پایان دولت رئیسی بارها و بارها تکرار خواهد شد. کل دولت رئیسی برای دومین بار این شکست را فریاد خواهد زد؛ ولی به قیمت گزافی که ملت و کشور ایران هزینه آن را خواهد پرداخت.
اینک اما، با تصریح و تأکید میتوان گفت «اگر» خامنهای پسر (با همراهی برخی دسیسهگران بیاصول متحدِ اطرافش)، نقشی در برآمد رئیسی و هُل دادن او به سمت پست ریاست جمهوری به قصد خراب کردن و از دور خارج کردن او از بین حلقه اول نامزدهای رهبر آینده داشته باشد، به موفقیتی دو چندان دست یافته است.
امروزه رئیسی نه تنها برای افکار عمومی بلکه برای جریان ولایی و اصول گرا نیز مفتضح شده است. جملات و کلماتی که او به شکل مضحکی به طور غلط و اشتباه تلفظ میکند، بیدانشی و نادانی و ناتوانی او برای یک سخنران ساده که مهمترین وظیفه «رهبر» یک نظام است، او را بیشتر از هر زمانی از نظرها انداخته و تخفیف و تحقیر کرده است.
تردید بزرگ بیت قدرت: دولت رئیسی یک دورهای باشد یا دو دورهای؟
شاید سؤال و تردید بزرگی که از هماکنون در برابر بیت قدرت و ولایت قرار گرفته این است که آیا دولت رئیسی یک دورهای باشد یا دو دورهای؟
قالیباف که در صندلی اعطایی اما آرام و کمتحرک ریاست مجلس همیشه احساس حبسشدگی دارد، بیش از پیش هوس ریاست جمهوری اش به کار افتاده است. برخی معتقدند بحران سیسمونی گیت برای کنترل همین هوس بود و نشاندن او بر صندلیای که اینک صله گرفته است.
آیا آخرین مرحله نقشه خامنهای پسر به سادگی مراحل قبلی است؟
بیشتر در این باره:
حلقه گردان حبیب؛ تیم مجتبی خامنهای
هر چند در نظام جمهوری اسلامی هیچ چیز بعید نیست از جمله مطرح شدن مجدد نام ابراهیم رئیسی و یا حتی حسن روحانی در بزنگاه انتخاب رهبر سوم نظام، اما دوران ریاست جمهوری برای هر دو نامزد پیشین خوشیمن نبود و منفیترین امتیازات را جدول لیگ رهبری منظور داشته است.
حال آیا در دوران قحطالرجال برای رهبر سوم، آنها باز شانس بازی مجدد خواهند داشت، یا زمینه برای چهرههای گمنامتری باز شده و یا اصلاً نقشهکش اصلی پشت ماجرا که به تصور خیلیها مجتبی خامنهای به همراه برخی دسیسهگران اطلاعاتی و امنیتی و بعضی الیگارشهای مالی پیرامونش هستند، میتوانند آخرین مرحله بازی حذفیشان را پیش ببرند.
به نظر نمیرسد این مرحله به راحتی مراحل پیشین باشد. ولی کسانی که تا ریسک حذف فیزیکی هاشمی رفسنجانی رفتند، جرئت ریسکهای بالاتر ندارند؟