۱۴۰۰ آبان ۸, شنبه

 مادر ابراهیم کتابدار: من از خامنه‌ای و از این دولت هیچ نمی‌خواهم غیر از یک چیز؛ قاتل فرزندم

سکینه احمدی مادر ابراهیم کتابدار، از کشته شدگان اعتراضات آبان‌ ۹۸ در ایران، می‌گوید مقامات با او تماس گرفته و درخواست کرده‌اند به خانه او بیایند یا حتی پول یا شغل به پسر یا عروسش بدهند، ولی او درخواست آن‌ها را رد کرده و گفته غیر از قاتل پسرش هیچ‌ چیز نمی‌خواهد.


سکینه احمدی روز پنجشنبه ششم آبان در گفت‌وگو با مسیح علی‌نژاد گفت: الان از سر خاک آمدم و آن‌جا افطار کردم. من ماه آبان روزه می‌گیرم. ابراهیم من را در آبان کشتند. روزه می‌گیرم و این را به مردم می‌گویم محرم من، ماه رمضان من، آبان ماه است؛‌‌ آبان سیاه و آبان خونین است. پسر من را کشتند، یک هزار و ۵۰۰ جوان را آبان ماه کشتند.


مادر ابراهیم کتابدار در مورد تلفن‌هایی که مقامات به او و اعضای خانواده‌اش زده‌اند گفت: سه بار به پسرم تلفن زدند. امروز هم که راهی مزار بودم، تلفن زدند و گفتند اجازه بدهید فرمانداری کرج، فرمانداری ساوجبلاغ و امام جمعه‌هایشان فردا که روز جمعه است به خانه شما بیایند. من گفتم برای چی؟ بگوییم دستتان درد نکند پسر من را کشتید؟ بعد از دو سال چه بگویند؟


وی افزود: گفتند ما می‌خواهیم بیاییم ببینیم درد مادر چیست و چه می‌خواهد. من چه می‌خواهم؟ من هیچ چیز از این دولت و از این خامنه‌ای هیچ‌چیز نمی‌خواهم؛ قاتل پسرم را می‌خواهم. یک هزار و ۵۰۰ جوان را خونشان را ریختید و کشتید. حتی اگر فردا بیایند، همین را می‌گویم.


سکینه احمدی گفت: در این دو سال حتی یک بار نیامدند از من چیزی بپرسند. الان می‌گویند کار می‌دهیم به شما، پول می‌دهیم به شما یا به عروس و پسرتان کار می‌دهیم، بیاییم فیلمبرداری کنیم و ببریم به تلویزیون نشان دهید.


مادر پویا بختیاری: ماموران امنیتی گفتند پس پیرزن پرحاشیه تو هستی


مادر پویا بختیاری، یکی دیگر از کشته شدگان اعتراضات آبان‌ ۹۸، نیز به این گفت‌وگوی اینستاگرامی پیوست و از جریان حمله ماموران امینتی به منزل مسکونی‌اش در حالی که تنها بود خبر داد و گفت ماموران وقتی به خانه آمدند به من گفتند: «پس پیرزن پرحاشیه تو هستی.»


ناهید شیرپیشه گفت: من یک معلم بودم و عشق می‌ورزدیم به شغلم و به دانش‌آموزانم. حالا من شده‌ام پرحاشیه؟ مگر من حاشیه داشتم. پسر من را کشته‌اید و اعتراض به کشته‌شدن پویا شده حاشیه؟


او افزود: اگر ما را تهدید می‌کنند، این خیلی بیشرمی است. می‌کشند و زبانشان هم دراز است. این قتل عمدی که کرده‌اند جبران‌ناپذیر است و هیچ مادری نه می‌تواند ببخشد، نه فراموش کند.


خانم شیرپیشه گفت: در تاریخ ۲۲ مهر چهار نفر از ماموران امنیتی و اطلاعاتی در خانه را زدند. من با لباس آزاد خانه بودم و چیزی بر سر نداشتم. من به آن‌ها گفتم کسی خانه نیست، بگذارید من مانتو بپوشم و چیزی بر سر کنم. این‌هایی که به خاطر چند تار مو دختری را به تازگی سرش را به ون کوبیدند و به داخل انداختند، اجازه لباس پوشیدن به من ندادند و همین طور وارد شدند. سه مرد و یک زن وارد شدند. همه خانه را تفتیش کردند و به زور گوشی من را از دستم گرفتند. من به آن‌ها گفتم خجالت نمی‌کشید؟ واقعا شرم نمی‌کنید؟ در اتاق پویا هنوز باز است. در این شرایط آمدید خانه من که چه بگویید؟بگویید پیرزن بی‌حاشیه و گوشی من را از دستم بگیرید؟


وی در ادامه تاکید کرد: هیچ چیز باعث نمی‌شود من سکوت اختیار کنم. تا جان و نفس دارم و تا قیامت تا انتقام ابراهیم که دو تا بچه‌اش را یتیم گذاشتند نگیرم، نمی‌بخشم و فراموش نمی‌کنم. از او که پسر من را کشته انتقام می‌گیرم.


ناهید شیرپیشه اضافه کرد: «آرزویی که من دارم چیزی است که پویا می‌خواست و برای دست یافتن به آن بیرون رفت و همه دست به دست هم داده و به آن خواهیم رسید و آن، کنار رفتن این رژیم است. حتی جان خود را می‌دهیم؛ همان‌طور که پویا هم جان خود را داد.


مادر ابراهیم کتابدار نیز در تایید گفت: «ابراهیم من هم همین‌طور.»

 شیوه‌ها و شگردهای حاکمیت برای تشدید سیاست‌های کنترلی و امنیتی علیه آزادی‌های اساسی شهروندان

 شیوه‌ها و شگردهای حاکمیت جمهوری اسلامی در راستای سلب آزادی‌های شهروندان چیست؟ مقامات جمهوری اسلامی چگونه سیاست‌های کنترلی و امنیتی خود را به عرصه عمل می‌رسانند؟ مصادیق این سیاست‌های کنترلی و نگاه امنیتی و روش‌های دخالت حاکمیت در زندگی خصوصی شهروندان چیست؟ از راه‌اندازی رشته دانشگاهی «امر به معروف و نهی از منکر» گرفته تا همکاری نهادهای امنیتی و نظامی با سازمان‌هایی چون شهرداری تهران به بهانه رصد و مقابله با مسائل و مشکلات اجتماعی، نمونه‌های تازه‌ای از رویکرد حاکمیت در این زمینه است. پر رنگ شدن نقش نهاد‌های امنیتی و نظامی در زندگی روزمره شهروندان و اصرار مقامات بر اجرایی شدن طرح‌هایی از این دست، فارغ از سلب حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان، تناقض‌های آشکاری با آن دسته از اصول قانون اساسی دارد که مشخصا بر حقوق شهروندان و آزادی بیان تاکید دارند. تصمیمات حکومت برای تشدید سیاست‌های کنترلی و امنیتی خود، حتی اگر در قالب قانونگذاری هم بود، برخلاف اصل ۹ قانون اساسی ایران است که می‌گوید «هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.» هرچند حکومت ایران برای اجرای این سیاست‌های ضد آزادی‌های اساسی شهروندان به اصل ۸ قانون اساسی تکیه می‌کند، اما موضوع این است که در اعمال این سیاست، عملا برخلاف همین اصل قانونی، هیچ جایگاهی برای حق مردم در امر به معروف و نهی از منکر خطاب به حکومت قائل نشده است. به عبارتی، توجه دقیق به این اصول قانون اساسی، بیانگر رفتار تناقض‌آمیز بسیاری از ارکان حکومت جمهوری اسلامی با قانون است که در نهایت «حاکمیت قانون» را نشانه گرفته است. البته باید توجه داشت که تداوم رویکرد حکومت مبتنی بر کنترل شهروندان و امنیتی کردن فضای اجتماعی، علاوه بر زیر سوال بردن «حاکمیت قانون»، عرصه را برای اعتراضات مردمی در میان اقشار مختلف جامعه نیز تنگ‌تر می‌کند. 

 


راه اندازی رشته دانشگاهی «امربه‌ معروف و نهی از منکر»

نزد بسیاری از شهروندان ایرانی موضوع «امربه‌ معروف و نهی از منکر» پیوندی مستقیم با مفهوم «گشت ارشاد» و در واقع موضوع «دخالت» در زندگی خصوصی شهروندان دارد. موضوعی که مصادیق آن در طول سالیان گذشته با حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، به طرق مختلف در زندگی بسیاری از شهروندان نمود داشته است؛ شاید بتوان گفت استمرار حاکمیت در برخورد سختگیرانه در موضوع «حجاب» بهترین نمونه از تداوم نگاه حاکمیت به «زیست روزمره» شهروندان است که در تمام این سال‌ها ذیل مفهوم «امربه‌ معروف و نهی از منکر» آشکار شده است.

 

در اصل ۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند.» درواقع تاکید بر نسبت متقابل بین دولت و مردم در مساله «امربه‌ معروف و نهی از منکر» جایی‌ست که در رویکرد حاکمیت کاملا نادیده گرفته شده است. این مساله البته بیش از هرچیز حاصل استمرار نگاهی‌ست که به مرور زمینه‌ای شد تا اساسا «مردم» را از بهره‌گیری این اصل قانونی بی‌نصیب کند. شاید بتوان گفت تاسیس «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» در اوایل دهه هفتاد خورشیدی یکی از مصادیق نگاه حاکمیت به این اصل قانون اساسی‌ست. ستادی که در تمام سال‌های فعالیت خود همواره مورد حمایت علنی بالاترین مقامات نظام بوده است و طرح‌های بسیاری را با هزینه‌های سنگین برای گسترش فعالیت‌ها و نفوذش در دستگاه‌های آموزشی و تربیتی پیش برده است.

 

اواخر مهرماه امسال بود که سخنگوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر از راه‌اندازی رشته تحصیلی «امر به معروف و نهی از منکر» در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس در دانشگاه آزاد خبر داد. هرچند به گفته این مقام مسئول «تعهدی» برای استخدام فارغ‌التحصیلان این رشته وجود ندارد اما می‌توان از این افراد «در حوزه تربیت استاد، مربی و شوراهای امر به معروف و نهی از منکر ادارات» استفاده کرد. 

 

نفس وجود ستاد «امربه‌ معروف و نهی از منکر» که اعضای آن همگی متشکل از مقامات و مسئولان حکومتی‌ هستند و رفتارها و برخوردهای غیرقانونی و گاه غیرانسانی ماموران «گشت ارشاد» با شهروندان، به خودی خود فاصله‌ بسیاری بین رویکرد قدرت و آنچه در قانون درباره «امربه‌ معروف و نهی از منکر» وجود دارد پدید آورده است. تلاش ستاد «امربه‌ معروف و نهی از منکر» برای راه‌اندازی رشته دانشگاهی و بهره‌گیری از فارغ‌التحصیلان در زمینه‌های یاد شده، در حقیقت این «فاصله» را بیشتر از قبل می‌کند. 

 

هرچند مقامات حاکمیتی در ایران اصرار دارند اینگونه القا کنند که موضوع «امربه‌ معروف و نهی از منکر» با «دخالت در زندگی خصوصی» افراد متفاوت است، اما واقعیت موجود و البته تاکید مدام خود مقامات به این «تفاوت» نشان می‌دهد که روایت غالب از موضوع «امربه‌ معروف و نهی از منکر» نزد جامعه ایران، مساوی با «دخالت در زندگی خصوصی» مردم است. 

 

از طرفی، اقداماتی چون راه‌اندازی رشته‌های دانشگاهی در این زمینه، به نوعی تلاش حاکمیت برای مشروعیت بخشی به دخالت در زندگی روزمره شهروندان هم هست. کنار هم گذاشتن بسیاری از اقدامات حاکمیت مانند فیلترینگ گسترده شبکه‌های اجتماعی و تلاش برای کنترل راحت‌تر شهروندان در جهان مجازی از طریق به انجام رساندن پروژه اینترنت ملی و همچنین ترس از شدت گرفتن اعتراضات اقشار مختلف جامعه و فعالان مدنی و تلاش برای سرکوب صداهای مخالف، نشانه‌های عزم حاکمیت برای «امنیتی کردن» بیش از پیش فضای جامعه و کنترل و نظارت بر زندگی روزمره شهروندان ایرانی‌ست. پروژه‌ای که لایه‌های دیگر آن نیز در ارکان حاکمیت دیده می‌شود.

 


ورود سپاه به حوزه مسائل اجتماعی با راه‌اندازی «قرارگاه» در شهرداری تهران 

به نظر بسیاری از تحلیلگران، پس از روی کار آمدن دولت ابراهیم ر‌ئیسی، فضای کلان حاکمیت بیش از هر زمان دیگری در چهل و چند سال گذشته «یک‌دست» شد؛ مجلسی به ریاست محمدباقر قالیباف و قوه قضاییه‌ای با ریاست معاون سابق ابراهیم رئیسی و البته حضور چهره‌هایی امنیتی و نظامی در پست‌های مهم دیگر مملکت مانند شهرداری کلان‌شهر تهران. یکی از مهمترین اثرات این «یک‌دست» شدن، ترویج نگاه امنیتی در بسترهای مختلف جامعه و البته رفتارهایی مبتنی بر «سلیقه» است که نهایتا موجب از بین رفتن «حاکمیت قانون» در جامعه می‌شود.

بی‌شک یکی از مهمترین وجوه این جریان، تلاش حاکمیت برای سلب آزادی‌های شهروندان از طریق ورود نیروهای نظامی و امنیتی همچون بسیج و سپاه به محلات در شهرهای مختلف ایران است. طرح‌هایی چون «گشت‌های محله محور بسیج» که عمدتا با توجیه برقراری امنیت و بعد از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ جدی‌تر از قبل پیگیری شد. 

یکی از تبعات استمرار و البته تبلیغات پیرامون اینگونه طرح‌ها، «قانونی» جلوه دادن آنهاست. در جایی که به مسئولیت قانونی در مواجهه و حل و رفع مشکلات اجتماعی و یا برقراری نظم و انضباط برای ارگان‌ها و نهادهای مشخصی که در قانون آمده، تعیین شده است، اصرار به اجرای چنین طرح‌هایی در طولانی‌مدت، چهره‌ای قانونی به خود می‌گیرد و البته کارکرد قانون را نیز کم اثر می‌کند.

 

اصل ۹ قانون اساسی ایران می‌گوید «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است . هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات ، سلب کند.»

 

در واقع نگاه به این اصل قانون اساسی می‌تواند بیانگر رفتار تناقض آمیز بسیاری از ارکان حاکمیت با قانون باشد که در نهایت حاکمیت قانون را نشانه گرفته است. چند ماه پس از ریاست علیرضا زاکانی بر مسند شهرداری تهران، خبرهایی مبنی بر راه‌اندازی یک «قرارگاه اجتماعی» در کلان‌شهر تهران منتشر شد. قرارگاهی که توسط «قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران و با کمک مساجد و ائمه جمعه»، موضوع «کفالت اجتماعی» را دنبال خواهد کرد. علیرضا زاکانی، شهردار تهران، در توضیح کار این قرارگاه به همکاری در برخورد با برخی مسائل و معضلات اجتماعی همچون حضور معتادان در برخی نقاط شهر تهران اشاره کرده بود. بیشتر شدن نقش نیروهای نظامی و امنیتی در لایه‌های مختلف زندگی اجتماعی و غالب شدن روایت نظامی و امنیتی در مواجهه حاکمیت با مسائل اجتماعی، بیش از پیش نگرانی‌ها برای «امنیتی‌تر» شدن فضا را افزایش می دهد. آنهم در شرایطی که بخش اعظمی از جامعه ایران با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و راهی جز اعتراض و اعتصاب ندارند. 

 خطر اعدام قریب الوقوع سهیلا عابدی کودک همسر در سنندج



سهیلا عابدی کودک همسر در زندان سنندج که با اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم شده است، در خطر اعدام قریب الوقوع قرار گرفته است.


کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام- سهیلا عابدی کودک همسر در زندان سنندج که از بهمن ۹۳ با اتهام قتل همسرش در زندان بسر می برد در خطر اعدام قریب الوقوع قرار دارد و به وی گفته شده است اگر نتواند رضایت خانواده مقتول را بگیرد طی یک ماه آینده حکم وی اجرا می شود.


سهیلا عابدی اهل زنجان متولد ۱۳۶۸ که هم اکنون در بند کانون اصلاح و تربیت (بند نسوان) زندان سنندج به‌سر می‌برد، متهم است که در تاریخ ۶ بهمن ماه ۱۳۹۳، به علت اختلافات خانوادگی، همسر خود را به قتل رسانده است.


بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر ایران، سهیلا عابدی ده سال پیش از وقوع قتل، یعنی در سن ۱۵ سالگی ازدواج کرده و بنابراین کودک همسر بوده است.


در این گزارش آمده است؛ «بعد از اینکه حکم در دیوان تایید شد، پرونده به اجرای احکام فرستاده شد. خانواده مقتول به هیچ وجه حاضر به رضایت نیستند و می‌خواهند که سریعا حکم اجرا شود. به خانم عابدی گفته‌اند؛ اگر نتوانستید رضایت بگیرید، طی یک ماه آینده حکم شما اجرا خوهد شد».


شایان ذکر است بر اساس گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام که در روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام منتشر شد، در یک سال اخیر دستکم ۱۲ زن تحت حاکمیت ولایت فقیه اعدام شده اند. در این بازه زمانی (اکتبر ۲۰۲۰ تا اکتبر ۲۰۲۱) دستکم ۳۱۴ نفر اعدام شده اند.

 هاشمیون؛ دسته گل جدید سپاه در خاورمیانه

سایت اورینت نت وابسته به اپوزیسیون سوریه فاش ساخت که حکومت ایران همچنان درحال ایجاد گروه‌های جدید شبه نظامی در سوریه با هدف جنگ افروزی است. بر اساس این گزارش هاشمیون نیروی نیابتی جدید سپاه پاسداران در سوریه است که از میان نوکیشان شیعه تشکیل داده است. منابع خصوصی به اورینت نت گفتند که این شبه نظامیان در واقع در ابتدای سال ۲۰۲۱ وارد خط مقدم جبهه نظامی شدند. مقر آنها در شهر البوکمال در شرق سوریه بود. پس از آن تهران مقرهای جدید در المیادین دیرالزور، رقه، حلب و حومه دمشق نیز افتتاح کرد.


دریچه نیوز را در تلگرام دنبال کنید


اطلاعاتی از تعداد اعضای هاشمیون در دست نیست اما سپاه با سرعت هر چه تمام ثروت ملی مردم ایران را به خاورمیانه جاری کرده و برای خود مزدوران جدیدی را استخدام می کنند. مزدورانی که کاری بجز ویرانی و خونریزی ندارند. سپاه و فرمانده معدوم سابق اش قاسم سلیمانی که ادعا پیروزی بر داعش را به رهبرش تبریک گفته بود، چرا هنوز در سوریه به دنبال ایجاد نیروهای نیابتی است؟ اگر چه نیروهای نیابتی رژیم ایران در سوریه بیشتر از آنکه با داعش بجنگند با نیروهای مخالف اسد در نبرد بوده اند. در شرایطی که کارگران در ایران بدلیل وضعیت امرار و معاش خود دست به خودکشی می زنند، کدام عقل و منطقی می تواند ایجاد یک نیروی مزدور دیگر سپاه در سوریه را توجیه کند؟ سود مردم ایران از ایجاد این گروههای نیابتی چیست؟ آیا وجود این گروهها مشکلات اقتصادی مردم را کاهش میدهد یا اینکه بر تعداد این مشکلات می افزاید؟ چرا رژیم ایران از پرداخت حقوق کارگران خود عاجز است، اما چمدانهای دلار به مزدوران خود در خاورمیانه می فرستد؟ اینها سوالاتی است که ذهن خواننده خبر فوق را مشغول می کند.


دریچه نیوز را در اینستاگرام دنبال کنید


فاطمیون، زینبیون، حیدریون، حسینیون و هاشمیون نان شب کودکان ایران را می دزدند. فرداهای جوانان ایران را به غارت می برند و نه در خدمت انسانیت بلکه در خدمت سرداران سپاه هستند که کشتن را خوب بلد هستند.

 بازداشت یک شهروند توسط نیروهای امنیتی در پیرانشهر

 

 روز پنجشنبه ۲۹ مهرماه، یک شهروند در شهرستان پیرانشهر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی این


شهر منتقل شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از موکریان، روز پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۰، یک شهروند در شهرستان پیرانشهر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.


در این گزارش، هویت این شهروند صلاح علیزاده، اهل شهرستان پیرانشهر عنوان شده است.


تا لحظەی تنظیم این خبر، از محل دقیق نگهداری و اتهامات مطروحه علیه او اطلاعی در دست نیست.

 تفتیش منزل و ضبط لوازم حسام سلامت توسط نیروهای امنیتی

 

نزل حسام سلامت، شهروند ساکن تهران روز سه‌شنبه ۴ آبان‌ماه توسط نیروهای امنیتی مورد تفتیش قرار گرفت. نیروهای امنیتی در


جریان این بازرسی شماری از وسایل او از جمله تلفن همراه، لپ‌تاپ و کتاب‌های او را ضبط کرده و با خود برده‌اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز سه‌شنبه ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۰، منزل حسام سلامت، شهروند ساکن تهران توسط نیروهای امنیتی مورد تفتیش قرار گرفت.


نیروهای امنیتی در جریان این بازرسی شماری از وسایل او از جمله تلفن همراه، لپ‌تاپ و کتاب‌های او را ضبط کرده و با خود برده‌اند.

آقای سلامت پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌های مدنی خود سابقه بازداشت و محکومیت داشته است. حسام سلامت در سال ۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و حدود ۲ ماه بعد با تودیع قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد. او نهایتا شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.

 سه زندانی سیاسی از زندان ارومیه به مکان نامعلومی منتقل شدند

سه زندانی سیاسی و سنی مذهب زندان ارومیه به نام های محی الدین ابراهیمی، محی الدین تازه وارد و داود جباری از این زندان به مکان نامعلومی منتقل شدند. انتقال ناگهانی محی الدین تازه وارد و


محی الدین ابراهیمی دو زندانی محکوم به اعدام باعث نگرانی در خصوص وضعیت آنان شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محی الدین ابراهیمی، زندانی سیاسی و محی الدین تازه وارد و داود جباری، زندانیان سنی مذهب به خارج از زندان ارومیه منتقل شدند.


تا لحظه تنظیم این گزارش از محل نگهداری و سرنوشت این زندانیان اطلاعی در دسترس نیست. انتقال ناگهانی این زندانیان در حالی صورت گرفته است که پیشتر حکم اعدام محی الدین تازه وارد و محی الدین ابراهیمی تایید شده و این زندانیان درخواست اعاده دادرسی کرده اند.

محی الدین ابراهیمی پیشتر در تاریخ ۱ آبان ماه ۹۶ در مرز ایران و عراق پس از شلیک مستقیم به پا، به اتهام همراه داشتن مشروبات الکلی بازداشت شده بود. او در تاریخ ۱ مهرماه ۹۷، توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی علی شیخ لو به اتهام “همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام” به اعدام محکوم شد و این حکم پس از اعتراض به رای صادره توسط دیوان عالی کشور نقض و پرونده جهت بررسی مجدد، به شعبه ۲ دادگاه انقلاب ارومیه ارجاع داده شده بود. این حکم نهایتا به تایید دیوان عالی کشور رسید.


محی الدین ابراهیمی به دلیل اینکه در زمان بازداشت به ضرب سه گلوله زخمی شده بود مدت زیادی از حبس خود را در بهداری زندان تحمل ایام کرده و صرفا از شهریورماه ۹۷ به زندان ارومیه منتقل شد.


محی‌الدین ملاابراهیمی آلکابادی، فرزند محمد و از اهالی روستای آلکاو از توابع شهر اشنویه است.


محی الدین تازه وارد زندانی سنی مذهب در تاریخ ۷ آبان‌ماه ۹۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از پایان مراحل بازجویی به زندان ارومیه منتقل شد. وی نهایتا توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب ارومیه به اعدام محکوم شد. تاکنون پاسخی در خصوص درخواست اعاده دادرسی به وی داده نشده است.


محی‌الدین تازه وارد، ۲۵ ساله، فرزند یوسف و اهل شهرستان اشنویه است.


داود جباری مراغوش، زندانی سنی مذهب، فرزند حسین در تاریخ ۱۴ خردادماه ۹۶ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و نهایتا توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب ارومیه از بابت اتهام عضویت در گروه دولت اسلامی “داعش” به ۱۸ سال حبس تعزیری محکوم شد.

 اجرای حکم اعدام یک زندانی در زندان مرکزی کرج

 

حکم یک زندانی که پیشتر از بابت اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم شده بود، در زندان مرکزی کرج به اجرا در آمد.


 به نقل از روزنامه ایران، روز چهارشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۰، یک زندانی در زندان مرکزی کرج اعدام شد.


بر اساس این گزارش، رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۲۱ آبان سال ۹۷ با مراجعه مردی میانسال به کلانتری ۴۱ خرمدشت کرج آغاز شد. وی عنوان کرد که دخترش معصومه صبح برای رفتن به دانشگاه از خانه خارج شده، اما دیگر برنگشته است.


چند روز پس از این شکایت، پلیس جسد نیمه سوخته دختر جوان را در جاده آتشگاه کرج پیدا کرد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی کارشناسان اعلام کردند که دختر جوان قبل از سوختن در اثر خفگی به قتل رسیده و سپس جسدش را به آتش کشیده شده است.


در ادامه تحقیقات مشخص شد که این زن پس از اینکه به رابطه میان نامزدش با زنی دیگر به نام فرانک مشکوک شده و به این موضوع اعتراض می‌کند، توسط نامزدش و این زن به جاده آتشگاه کرج برده می شود و به قتل می رسد.


بنابر این هر دو متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستادند و در ابتدای جلسه، اولیای دم برای متهمان درخواست اعدام کردند.


در ادامه متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: فرانک مشتری مغازه ما بود کم کم به او علاقه‌مند شدم و مدتی با او ارتباط داشتم. به اصرار خانواده‌ام به خواستگاری معصومه رفتیم و عقد کردیم، اما حدود شش ماه از عقد ما می‌گذشت که نامزدم متوجه رابطه من و فرانک شد؛ او می‌خواست شکایت کند و آبروی مرا ببرد، اما به بهانه‌ای او را به محل کارم کشاندم و بعد هم سوار خودروی فرانک کرده و داخل خودرو با طناب سبزرنگی که در جیبم بود خفه‌اش کردم و دقایقی بعد جسد را کنار جاده سوزاندیم و فرار کردیم.


پس از پایان جلسه، قضات مرد جوان را به اتهام قتل عمد به اعدام و فرانک را به اتهام معاونت در قتل و آدم‌ربایی به ۱۰ سال حبس محکوم کردند.


حکم اعدام این مرد پس از تایید توسط دیوان عالی کشور، سحرگاه چهارشنبه هفته گذشته در زندان مرکزی کرج به اجرا در آمد.


در این گزارش اشاره ای به هویت این زندانی نشده است.


بر اساس گزارش مرکز آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در بازه زمانی (۸ اکتبر ۲۰۲۰ تا ۹ اکتبر ۲۰۲۱) دستکم ۲۶۶ شهروند اعدام شدند و ۹۰ تن دیگر به اعدام محکوم شدند. از جمله اعدام شدگان باید به اعدام ۳ کودک-مجرم اشاره کرد.

بنا بر همین گزارش بیش از ۸۲ درصد اعدام های صورت گرفته در ایران توسط دولت یا نهاد قضایی اطلاع رسانی نمی‌شوند که نهادهای حقوق بشری اصطلاحا آن را اعدام “مخفیانه” می‌خوانند.

۱۴۰۰ آبان ۶, پنجشنبه

 موضوع،جزییات خودسوزی یک زندانی سیاسی در زندان اوین

زندان اوین

کیوان صمیمی روزنامه نگار زندانی در کانال تلگرامی خود از خودسوزی مهدی دارینی، فعال سیاسی محبوس در زندان اوین خبر داد.

بنابر گزارش ها، مهدی دارینی، فعال سیاسی زندانی در اوین، روز چهارشنبه پس از جلوگیری مقامات امنیتی و دادستانی از آزادی مشروط وی، مورد توجه محیط بانان قرار گرفت و به مرکز بهداری اوین منتقل شد.

جزييات خودسوزی یک زندانی سیاسی در زندان اوین؛ کیوان صمیمی روزنامه نگار زندانی در کانال تلگرامی خود از خودسوزی مهدی درینی، فعال سیاسی محبوس در زندان اوین خبر داد.

به گفته کیوان صمیمی، او روز چهارشنبه پس از نامه نگاری های بی نتیجه و اعتراض ماه ها مهدی دارینی براى استفاده از عفو مشروط، خود را به آتش کشید. با دخالت نگهبانان و زندانیان و پس از اطفای آتش، مهدی دارینی به بهداری اوین منتقل شد.

اتهامات عليه مهدی دارینی

به گفته کیوان صمیمی، مهدی دارینی چند روز پیش در زندان اوین به مسئولان مربوطه هشدار داد و گفت که چنانچه بازجوی پرونده به خواسته‌اش توجه نکند، خودش را به آتش خواهد کشید.


مهدی دارینی در خرداد ۹۸ بازداشت و به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۱ سال زندان محکوم شد.


 جزئیات جدید کتک زدن کارگر شهرداری خرمشهرتوسط عضو شورای شهر

جزئیات جدید کتک زدن کارگر شهرداری خرمشهرتوسط عضو شورای شهر

از صبح دیروز تصاویر و فیلم‌هایی از زخمی شدن پاکبان خرمشهری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در این تصاویر یک کارگر خدمات شهری خرمشهر از ناحیه چشم مورد اصابت قرار گرفته است.


جزئیات جدید کتک زدن کارگر شهرداری خرمشهرتوسط عضو شورای شهر 

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

این پاکنان در حالی که با لباس خونی بر روی تخت بیمارستان قرار داشت عنوان کرد که به دست یکی از اعضای شورای شهر خرمشهر آسیب دیده است او علت این اقدام را مطالبه حقوق و بیمه معوقه خود عنوان کرد

 نامه سه نوکیش مسیحی از زندان اوین؛ چشم بر درهای بسته‌ کلیساها نبندیم

 بهنام اخلاقی، بابک حسین زاده و صاحب فدایی سه تن از نوکیش مسیحی محبوس در زندان اوین با نوشتن نامه‌ای نسبت به محرومیت مسیحیان فارسی زبان از حق داشتن عبادتگاه اعتراض کرده‌اند. در بخشی از این نامه با اشاره به اصل ۱۳ قانون اساسی و محرومیت جامعه مسیحیان فارسی زبان نوشته شده است، «یکی از حقوق حقه‌ی ویران شده در این گسل، حق برخورداری از کلیسای رسمی و ساختمانی است. حقی که در نتیجه‌ی نقض فاحش و گسترده‌ی آن شمار بسیار زیادی از مسیحیان در زندان‌های سراسر ایران متحمل حبس‌های طولانی مدت شدند، شلاق خوردند  و از حقوق اجتماعی محروم شدند.»

 ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هنام اخلاقی، بابک حسین زاده و صاحب فدایی سه تن از نوکیش مسیحی محبوس در زندان اوین با نوشتن نامه‌ای نسبت به محرومیت مسیحیان فارسی زبان از حق داشتن عبادتگاه اعتراض کرده‌اند.


این شهروندان در بخشی از نامه با برشمردن این محرومیت‌ها نوشته‌اند: «چه بسیار کلیساهایی که توسط حکومت پلمپ، تخریب و یا گرفتار تغییر کاربری شدند. این سرزمین روز به روز بیشتر از نشانه‌های تنوع عقیدتی تهی می‌شود و به قهقرا می‌رود. اجبار و خط مشی‌ای که می خواهد اندیشه را پنهان و سپس نابود کند، راه‌های تجلی و نمود تفکر و بیان آزادانه را سد می‌کند. پس نقض حق برخورداری از کلیسای رسمی و ساختمانی تنها درد و معضل مسیحیان نیست. خفه کردن آزادی فکر، عمل و عقیده در مشت‌های آهنین و بی‌منفذ حکومت‌، مسیحی و غیرمسیحی نمی‌شناسد. اگر چشم بر درهای بسته‌ی کلیساهای رسمی ببندیم قدر مسلم چشم بر نقض تمام حقوق مسیحیان ایران زمین بسته‌ایم.»


متن این نامه، که جهت انتشار به دست هرانا رسیده است، در ادامه می آید:

«جمعیت قابل توجهی از از مردم ایران از اقوام مختلف ارمنی، آشوری و فارسی زبانان معتقد به مسیحیت هستند و در اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز “مسیحیان ایرانی” بدون هیچ مرزبندی و خطکشی قومیتی، زبانی، فرقه‌ای، و غیره به عنوان اقلیتی دینی به رسمیت شناخته شده‌اند. اما شکاف عمیقی میان قوانین مکتوبه و عرصه عمل وجود دارد که بسیاری از مسیحیان و حقوق اولیه آنها را نادیده می‌گیرد.


یکی از حقوق حقه‌ی ویران شده در این گسل، حق برخورداری از کلیسای رسمی و ساختمانی است. حقی که در نتیجه‌ی نقض فاحش و گسترده‌ی آن شمار بسیار زیادی از مسیحیان در زندان‌های سراسر ایران متحمل حبس‌های طولانی مدت شدند، شلاق خوردند  و از حقوق اجتماعی محروم شدند. این تنها بخش کوچکی از تاریخ آزار و جفایی است که جامعه مسیحی فارسی زبان در ایران متحمل شده است. آزار و جفایی که کوچک و بزرگ و زن و مرد نمی شناسد و سایر اعضای خانواده را نیز در تیررس مجازات قرار می‌دهد.


با نگاهی سریع و گذرا به اتهامات و مصادیق عنوان شده علیه مسیحیان بازداشت شده، در بیش از چهل سال گذشته در می‌یابیم که علت بازداشت تقریبا تمامی آن‌ها مرتبط با حق برخورداری از مکانی برای عبادت جمعی به زبان فارسی بوده است. آنانی که در تلاش برای برخورداری از حق پرستش و حق برخورداری از کلیسا و عبادتگاه در خانه‌های خود جمع شدند و پرستش کردند، برچسب‌های امنیتی بر پیشانی‌شان حک شد و طوق سنگین جفا از جانب حکومت رسما بر گردنشان آویخته شد.


چه بسیار کلیساهایی که توسط حکومت پلمپ، تخریب و یا گرفتار تغییر کاربری شدند. این سرزمین روز به روز بیشتر از نشانه‌های تنوع عقیدتی تهی می‌شود و به قهقرا می‌رود. اجبار و خط مشی‌ای که می خواهد اندیشه را پنهان و سپس نابود کند، راه‌های تجلی و نمود تفکر و بیان آزادانه را سد می‌کند. پس نقض حق برخورداری از کلیسای رسمی و ساختمانی تنها درد و معضل مسیحیان نیست. خفه کردن آزادی فکر، عمل و عقیده در مشت‌های آهنین و بی‌منفذ حکومت‌، مسیحی و غیرمسیحی نمی‌شناسد. اگر چشم بر درهای بسته‌ی کلیساهای رسمی ببندیم قدر مسلم چشم بر نقض تمام حقوق مسیحیان ایران زمین بسته‌ایم.


 بهنام اخلاقی، بابک حسین زاده و صاحب فدایی / تاریخ ۵ آبان‌ماه ۱۴۰۰ / زندان اوین.»


در خصوص نویسندگان این نامه گفتنی است؛ بابک حسین زاده و بهنام اخلاقی  در تاریخ ۴ اسفندماه ۹۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. بابک حسین زاده و بهنام اخلاقی پس از گذشت ۱۲ روز از بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی به زندان منتقل و به مدت ۱۱ روز بدون رعایت اصل تفیک جرائم در این زندان نگهداری شدند. نهایتا در تاریخ ۲۷ اسفندماه ۹۷ با تودیع قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی، به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شدند. این شهروندان مردادماه ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه محاکمه و قرار وثیقه آنان به به یک میلیارد و پانصد میلیون تومان افزایش پیدا کرده و آنان در پی عدم توانایی مالی در تامین قرار وثیقه بازداشت و به بند ۴ زندان اوین منتقل و نهایتا هر یک از بابت اتهام “اقدام علیه امنیت کشور از طریق تشکیل کلیسای خانگی و تبلیغ مسیحیت تبشیری و صهیونیستی” به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند. این حکم نهایتا خردادماه ۹۹ توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی سیداحمد زرگر عینا تایید به آن‌ها ابلاغ شد.


صاحب (زمان) فدایی نیز در تاریخ ۲۴ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۵، در جریان مراسم کلیسایی در رشت توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. آقای فدایی به همراه چند تن دیگر در تاریخ ۳ تیرماه ۹۶ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی، به ریاست قاضی ماشالله احمدزاده ابه دلیل فعالیت صلح‌آمیز عقیدتی و به اتهام «تشکیل کلیسای خانگی» و «ترویج» آنچه که «مسیحیت صیهونیستی» به ده سال زندان محکوم شد. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران در شهریورماه ۹۷ آقای فدایی را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و تکرار جرم به یک سال و شش ماه حبس و دو سال تبعید به نهبندان محکوم کرد. پس از درخواست اعاده دادرسی در تیرماه ۹۸، محکومیت این نوکیش مسیحی به شش سال حبس تعزیری تقلیل یافت و سرانجام در شهریورماه ۹۸ جهت اجرای حکم حبس راهی اوین شد. در تاریخ ۲۵ آبان‌ماه ۹۹، حکم ۸۰ ضربه شلاق صاحب فدایی به اتهام شرب خمر در مراسم عبادتی مسیحیان، اجرا شد.


لازم به اشاره است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته می‌شوند، با این حال دستگاه‌های امنیتی مسئله‌ی گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند.


برخورد با نوکیشان مسیحی در ایران در حالی صورت می گیرد که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

جلسه دادگاه وکلا و فعالین مدنی بازداشتی برگزار شد

 امروز چهارشنبه ۵ آبان‌ماه، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مهدی محمودیان و مریم افرافراز فعالین مدنی و آرش کیخسروی، مصطفی نیلی و محمدرضا فقیهی وکلای دادگستری، در شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. این جلسه که قرار بود روز چهارشنبه ۲۱ مهرماه برگزار شود، به دلیل دسترسی دیرهنگام وکلای مدافع این شهروندان به پرونده به تعویق افتاد.

به گزارش  ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۵ آبان‌ ۱۴۰۰، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مهدی محمودیان و مریم افرافراز فعالین مدنی و آرش کیخسروی، مصطفی نیلی و محمدرضا فقیهی وکلای دادگستری، در شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد.


این جلسه دادگاه حدود سه ساعت به طول انجامید و با حضور آرش کیخسروی، محمدرضا فقیهی و مریم افرافراز برگزار شد. همچنین مهدی محمودیان و مصطفی نیلی به علت امتناع از پوشیدن لباس زندان، در جلسه حاضر نشدند. ادامه رسیدگی به اتهامات این وکلا و فعالین مدنی به جلسات بعد موکول شد.

مهدی محمودیان، مصطفی نیلی و آرش کیخسروی به «تشکیل گروه معاند نظام به هدف برهم زدن امنیت و فعالیت تبلیغی علیه نظام» متهم شده‌اند. همچنین اتهام محمدرضا فقیهی و مریم افرافراز «عضویت در گروه‌های معاند نظام» عنوان شده است.


پیشتر جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات آنان به دلیل دسترسی دیرهنگام وکلای مدافع این شهروندان به پرونده به تعویق افتاد. قرار بود نخستین دادگاه رسیدگی به اتهامات آنان روز چهارشنبه ۲۱ مهرماه سال جاری در شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران برگزار شود.


در تاریخ ۲۳ مردادماه، ۹ تن از وکلا و فعالان مدنی از جمله آرش کیخسروی، مصطفی نیلی، مهدی محمودیان، محمدرضا فقیهی، محمدهادی عرفانیان کاسب، مریم افرافراز و لیلا حیدری در جریان برگزاری جلسه‌ای در دفتر انجمن حمایت از حقوق شهروندی در تهران بازداشت شدند. در این میان، بازداشت مریم افرافراز و مصطفی نیلی در حالی صورت گرفته بود که هر دوی این شهروندان به تازگی دوران قرنطینه ابتلا به کرونای خود را سپری کرده بودند و وضعیت جسمی مناسبی نداشتند. همچنین مریم افرافراز صرفا مسئولیت ثبت مطالب را به عنوان منشی جلسه عهده دار بوده است.


از میان این افراد محمدهادی عرفانیان کاسب و لیلا حیدری ساعاتی پس از بازداشت و محمدرضا فقیهی وکیل دادگستری و مریم افرافراز فعال مدنی و از اعضای جمعیت امام علی در تاریخ ۷ شهریورماه، آزاد شدند.


مهدی محمودیان، آرش کیخسروی و مصطفی نیلی در تاریخ ۲۴ شهریورماه، طی یک تماس تلفنی با خانواده‌هایشان از انتقال خود به بند عمومی زندان اوین خبر دادند. از آن زمان آقای کیخسروی و آقای نیلی در زندان اوین به صورت بلاتکلیف در بازداشت به سر می‌برند و مهدی محمودیان دوران محکومیتش از بابت پرونده پیشین خود را در این زندان سپری می‌کند. پیشتر بابک پاک نیا، وکیل دادگستری از اجرای حکم ۴ سال حبس تعزیری آقای محمودیان خبر داده بود.


مهدی محمودیان شهریورماه ۹۹ توسط دادگاه انقلاب تهران به اتهام «فعالیت تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری و از بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری و ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب و ۲ سال منع خروج از کشور و ۴ ماه خدمات عمومی محکوم شده بود. نهایتا این محکومیت توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد. مصادیق اتهامات آقای محمودیان امضای بیانیه موسوم به ۷۷ نفر و اقدام برای روشن کردن شمع به یاد جان باختگان هواپیمای اوکراینی عنوان شده بود.

 منوچهر آقایی، سردبیر پایگاه خبری میاندوآب پرس راهی زندان میاندوآب شد

منوچهر آقایی سردبیر پایگاه خبری میاندوآب پرس، امروز چهارشنبه ۵ آبان ماه، جهت اجرای حکم حبس راهی زندان میاندوآب شد. او پیشتر از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به ۸ ماه حبس محکوم شده بود.


ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۰، منوچهر آقایی خبرنگار پایگاه خبری میاندوآب پرس، جهت اجرای حکم حبس، راهی زندان میاندوآب شد.


وی پیشتر به صورت غیابی از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به ۸ ماه حبس محکوم شده است.

صدور این حکم با استناد به نظرات مخاطبان زیر پست ها و اخبار منتشر شده در پیج اینستاگرام و کانال تلگرام میاندوآب پرس صورت گرفته که از نظر مقام قضایی تبلیغ علیه نظام تشخیص داده شده است.


 اجرای حکم اعدام یک زندانی در زندان مرکزی کرج

روز چهارشنبه ۲۸ مهر، حکم یک زندانی که پیشتر از بابت اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم شده بود، در زندان مرکزی کرج به اجرا در آمد.


به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از روزنامه ایران، روز چهارشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۰، یک زندانی در زندان مرکزی کرج اعدام شد.


بر اساس این گزارش، رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۲۱ آبان سال ۹۷ با مراجعه مردی میانسال به کلانتری ۴۱ خرمدشت کرج آغاز شد. وی عنوان کرد که دخترش معصومه صبح برای رفتن به دانشگاه از خانه خارج شده، اما دیگر برنگشته است.


چند روز پس از این شکایت، پلیس جسد نیمه سوخته دختر جوان را در جاده آتشگاه کرج پیدا کرد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی کارشناسان اعلام کردند که دختر جوان قبل از سوختن در اثر خفگی به قتل رسیده و سپس جسدش را به آتش کشیده شده است.


در ادامه تحقیقات مشخص شد که این زن پس از اینکه به رابطه میان نامزدش با زنی دیگر به نام فرانک مشکوک شده و به این موضوع اعتراض می‌کند، توسط نامزدش و این زن به جاده آتشگاه کرج برده می شود و به قتل می رسد.


بنابر این هر دو متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستادند و در ابتدای جلسه، اولیای دم برای متهمان درخواست اعدام کردند.


در ادامه متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: فرانک مشتری مغازه ما بود کم کم به او علاقه‌مند شدم و مدتی با او ارتباط داشتم. به اصرار خانواده‌ام به خواستگاری معصومه رفتیم و عقد کردیم، اما حدود شش ماه از عقد ما می‌گذشت که نامزدم متوجه رابطه من و فرانک شد؛ او می‌خواست شکایت کند و آبروی مرا ببرد، اما به بهانه‌ای او را به محل کارم کشاندم و بعد هم سوار خودروی فرانک کرده و داخل خودرو با طناب سبزرنگی که در جیبم بود خفه‌اش کردم و دقایقی بعد جسد را کنار جاده سوزاندیم و فرار کردیم.


پس از پایان جلسه، قضات مرد جوان را به اتهام قتل عمد به اعدام و فرانک را به اتهام معاونت در قتل و آدم‌ربایی به ۱۰ سال حبس محکوم کردند.


حکم اعدام این مرد پس از تایید توسط دیوان عالی کشور، سحرگاه چهارشنبه هفته گذشته در زندان مرکزی کرج به اجرا در آمد.


در این گزارش اشاره ای به هویت این زندانی نشده است.



بر اساس گزارش مرکز آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در بازه زمانی (۸ اکتبر ۲۰۲۰ تا ۹ اکتبر ۲۰۲۱) دستکم ۲۶۶ شهروند اعدام شدند و ۹۰ تن دیگر به اعدام محکوم شدند. از جمله اعدام شدگان باید به اعدام ۳ کودک-مجرم اشاره کرد.

بنا بر همین گزارش بیش از ۸۲ درصد اعدام های صورت گرفته در ایران توسط دولت یا نهاد قضایی اطلاع رسانی نمی‌شوند که نهادهای حقوق بشری اصطلاحا آن را اعدام “مخفیانه” می‌خوانند.

پیام وحشتناک 13 ایرانی از بلاروس

 گزارش در مورد ۱۳ پناهجوی ایرانی است که در جنگل‌های بلاروس گیر افتاده‌اند. این پناهجویان که تلاش می‌کردند خود را از این مسیر به آلمان برسانند حالا نه راهی برای جلو رفتن دارند نه برای عقب برگشتن. روزهای متمادی است که بدون آب وغذا مانده‌اند و خطر مرگ تهدیدشان می‌کند.

تلاش آنها برای برگشتن مسیر با حمله فیزیکی نیروهای پلیس بلاروس همراه بوده است. آنها گفته‌اند که پلیس، سگ‌های شکاری را برای حمله به آنها رها می‌کند. این گروه پناهجویان که در شرایط سخت و پیچیده‌ای قرار دارند، روز گذشته از آخرین لحظات شارژ تلفن همراه خود برای درخواست کمک استفاده کردند. آنها در این پیغام‌ها می‌گفتند: “ما داریم می‌میریم! برایمان کمک بفرستید!”

در هفته‌های گذشته، آمار پناهجویانی که خود را از طریق بلاروس به آلمان رسانده‌اند با افزایش چشمگیری همراه بوده است. براساس آمار دولت فدرال آلمان، تنها در ماه گذشته ۳۲۶۲ نفر خود را از این طریق به آلمان رسانده‌اند. این درحالی است که پلیس‌های مرزی تمام تلاش خود را برای عقب راندن پناهجویان می‌کنند. حالا سیاستمداران آلمان و لهستان بر سر استقرار نیروهای نظامی و کشیدن دیوار برای جلوگیری از ورود پناهجویان، به توافق رسیده‌اند.

این پناهجویان با ویزای قانونی در بلاروس به سر می‌برند، و تلاش‌شان برای گذر از مرز لیتوانی به قیمت به خطر افتادن جانشان در سرمای کشنده است. از سوی دیگر رفتار خشن پلیس‌های منطقه به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. درخواست آنها برای برگشتن و برقراری تماس با سفارت ایران با مخالفت نیروهای پلیس همراه بوده است. حتی تا جایی که گفته می‌شود پلیس آنها را سوار خودرو کرده، و بعد جایی دورتر در جنگل رهایشان کرده است.

آنها در شرایطی گیر افتانده که پلیس بلاروس آنها را با تهدید و حمله به سمت لیتوانی می‌فرستد، اما لیتوانی به آنها اجازه ورود نمی‌دهد. این معنی گیر افتادن در جنگل‌های مناطق مرزی بدون آب و غذا است.

آنها در این پیام از رسانه‌ها خواستند که صدایشان را بلند کنند. در میان این ۱۳ پناهجوی ایرانی ۳ زن وجود دارد. آنها در تماس‌های آخر در روز گذشته گفتند “ما تا شب دوام نمی‌آوریم! به کمک‌مان بیایید!”

علیرغم دستور پزشکان؛ محرومیت سعید اقبالی از دارو به بهانه کمبود در زندان

علیرغم دستور پزشکان؛ محرومیت سعید اقبالی از دارو به بهانه کمبود در زندان

سعید اقبالی، فعال مدنی علیرغم گذشت یک هفته از اعزام به بیمارستان و تجویر دارو، کماکان از دریافت داروهای ضروری در زندان محروم مانده است. این امر در حالی است که بنا به دستور پزشکان آقای اقبالی برای انجام عمل جراحی در ناحیه گوش راست نیاز به مصرف دارو برای کاهش عفونت دارد. همچنین خانواده این فعال مدنی که امروز برای تحویل لباس مناسب فصل در زندان حاضر شده بودند، به بهانه نو نبودن لباس‌ها از تحویل بازمانده‌اند.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید اقبالی، فعال مدنی علیرغم گذشت یک هفته از اعزام به بیمارستان و تجویر دارو، کماکان از دریافت داروهای ضروری در زندان محروم مانده است.


این امر در حالی است که بنا به دستور پزشکان آقای اقبالی برای انجام عمل جراحی در ناحیه گوش راست، به دلیل آسیب به ماهیچه‌های گوش میانی و استخوان این ناحیه نیاز به مصرف دارو برای کاهش عفونت دارد. مسئولان زندان کمبود دارو در زندان را دلیل این امر عنوان کرده‌اند.

همچنین خانواده این فعال مدنی که امروز چهارشنبه ۵ آبان‌ماه، برای تحویل لباس مناسب فصل در زندان حاضر شده بودند، به بهانه نو نبودن لباس‌ها از تحویل بازمانده‌اند. یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: «امروز زمان تحویل لباس‌های زمستانی بود اما مامورین زندان از دریافت لباس‌های قدیمی زندانی خودداری کرده و گفتند، باید لباس نو و دارای اتیکت باشد و اخیرا قانون عوض شده است. زمانی که خانواده آقای اقبالی به این موضوع اعتراض کرده‌اند با توهین و برخورد بد مامورین به بیرون از اتاق برده شده‌اند.»


سعید اقبالی در تاریخ  ۲۹ خردادماه امسال پس از بیش از ۸ ماه محرومیت از رسیدگی پزشکی به بیمارستان امیراعلم تهران منتقل و پس از معاینه توسط پزشک و تجویز دارو به زندان بازگردانده شد. به گفته پزشک متخصص به دلیل آسیب جدی به پرده میانی گوش و شدت گرفتن عفونت در این ناحیه در اثر عدم رسیدگی به موقع، میزان شنوایی از دست رفته که بیش از ۷۰ درصد بوده دیگر برگشت پذیر نیست و در صورتی که عفونت این ناحیه با دارو کنترل نشود جهت جلوگیری از گسترش تا دو ماه آینده نیاز به عمل جراحی خواهد داشت. آقای اقبالی در تاریخ ۳۱ شهریورماه نیز جهت معاینه از زندان رجایی شهر کرج به پزشکی قانونی اعزام شده بود. در جریان این اعزام، تشخیص پزشک بیمارستان امیراعلم تهران در خصوص آسیب جبران ناپذیر به پرده میانی گوش و از دست دادن بخشی از شنوایی گوش راست تایید شده و به پزشک متخصص دیگری ارجاع داده شد.


سعید اقبالی در تاریخ ۱۲ بهمن ۹۶ توسط ماموران اداره اطلاعات در منزل خود در کرمانشاه بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. آقای اقبالی در تاریخ ۲۲ فروردین ۹۷ با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.


این فعال مدنی شهریورماه ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” به ۵ سال حبس تعزیری و از بابت اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در مرحله تجدیدنظر توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” برای وی قابل اجرا است.


سعید اقبالی نهایتا روز یکشنبه ۱۱ خردادماه ۱۳۹۹ پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و جهت تحمل دوره محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد.


وی در تاریخ ۲ فروردین ماه، از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید و در تاریخ ۱۷ فروردین‌ماه، ۱۶ روز پس از تبعید و نگهداری در یک سلول انفرادی، به بند عمومی این زندان منتقل شد.

۱۴۰۰ آبان ۵, چهارشنبه

 شعار اصلی هر اعتراض و اعتصاب ‌«‌زندانی سیاسی آزاد باید گردد»

 

آقای هاشم خواستار از عموم هموطنان خواسته است تا بعنوان شعار اصلی هر اعتراض و اعتصاب « زندانی سیاسی آزاد باید گردد» را فریاد کنند.


کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، خانم صدیقه مالکی فرد طی نامه ای به تاریخ ۳۰ مهرماه ۱۴۰۰ ضمن ارائه آخرین وضعیت همسرش آقای هاشم خواستار که در زندان وکیل آباد مشهد زندانی است، از عموم مردم ایران خواسته است تا شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» را بعنوان یکی از خواسته های اصلی هر اعتصاب و تجمع اعتراضی فریاد کنند.


متن این نامه از این قرار است:


به نام خداوند جان و خرد


ملت قهرمان ایران،


همانطور که اکثر شما مطلع هستید، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی تجمع و انتقاد از رژیم جمهوری اسلامی و وضعیت موجود حق هر شهروند ایرانی است، ولی متاسفانه سردمداران رژیم حتی به استناد به قانون اساسی خود، این حق را به رسمیت نمی شناسند و به محض اینکه شهروندی به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض می کند او را دستگیر کرده و به زندان انفرادی اطلاعات می برند و اگر بلافاصله سر به نیست نشود، اگر با ارعاب و شکنجه نتوانند جرمی برایش بتراشند، برچسب هواداری یکی از گروههای مخالف خود را زده و سپس توسط قاضی های دست نشانده وزارت اطلاعات آنها را به زندانهای طویل المدت محکوم می کنند.


مطلع هستید همسر اینجانب یکی از امضا کنندگان اولیه بیانیه معروف به «۱۴ نفرها» است که در  این بیانیه بنا به وظیفه ملی و برای جلوگیری از فروپاشی کامل جامعه از نظر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره، به مسئولان هشدار داده شده است و خواهان استعفای آقای علی خامنه ای از مقام رهبری به شکل خود خواسته و محترمانه شده تا پس از آن، مردم بتوانند نمایندگان واقعی خود را برای اداره امور کشور انتخاب کنند. همانطوریکه مردم ایران میدانند همسر اینجانب آقای هاشم خواستار و دوستان ایشان را به جرم امضاء این بیانیه و درخواست بالا، علیرغم داشتن سن بالا و ناراحتی جسمی، به حبس طويل المدت محکوم کرده اند و امسال سال سوم است که بدون یکروز مرخصی و یا حتی یک ملاقات حضوری، در زندان انفرادی اطلاعات مشهد محبوس کرده اند.


ملت قهرمان ایران، بدین ترتیب به اطلاع شما میرسانم که متاسفانه تمام درخواست ها و دادخواهی زندانیان سیاسی عقیدتی و خانواده های آنان و مدافعین حقوق بشر در داخل و خارج از کشور برای آزادی زندانیان سیاسی عقیدتی و حتی داشتن حداقل حقوق یک زندانی بی نتیجه مانده است و مسئولان امور حتی به اعتراض ها و در خواست های گزارشگر ویژه سازمان ملل و سازمانهای جهانی مدافع حقوق بشر در مورد بازدید از زندانهای ایران و ملاقات با خانواده زندانیان و درخواست بهبود وضعیت زندانیان توجه نکرده و نمی کنند و همچنان بر اذیت و آزار عزیزان ما در زندانها ادامه میدهند.


متاسفانه شواهد کنونی و واقعیتی ما که تاکنون شاهد آن بوده ایم این است هیچ فریادرسی برای ما مردم ایران و زندانیان سیاسی – عقیدتی که به جرم آزادیخواهی و مطالبه حقوق بشر در ایران اسیر و زندانی شده اند وجود ندارد. در چنین وضعیتی ما خانواده ها و دوستان و آشنایان زندانیان سیاسی-عقیدتی در داخل و خارج از کشور و تمام طرفداران حقوق و کرامت انسانی، چاره ای نداریم که فریاد دادخواهی خود را باز هم بلند و بلندتر کنیم و شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» را همه جا بر در و دیوار شهرها و روستاها بنویسیم و این شعار را در هر محله و آبادی فریاد بزنیم.


اگر شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» یکی از خواسته های اصلی هر اعتصاب و تجمع اعتراضی مردم ایران شود بدون شک صدای مظلومیت ما خانواده های زندانیان به گوش دنیا خواهد رسید و مردم در کشورهای آزاد از ما حمایت خواهند کرد و دولتمردان خود را مجبور خواهند کرد که حامی حقوق بشر و مظلومان در ایران باشند نه حامی جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر در کشور ما امیدوارم روزی برسد که ما هم در کشور خود زندانی سیاسی – عقیدتی نداشته باشیم.


- آبان ۰۲, ۱۴۰۰ 

۱۴۰۰ آبان ۴, سه‌شنبه

 مجازات حبس و شلاق به اتهام سرقت سه بسته بادام هندی


تصویر لینک

بر اساس سند مکتوبی که در اختیار آواتودی قرار گرفته است، شخصی به اتهام سرقت سه بسته بادام هندی از یک مغازه، به تحمل ۱۰ ماه زندان، ۴۰ ضربه شلاق و استرداد عین اموال مسروقه محکوم شده است.


گفته می‌شود، شخص مذکور ۴۵ ساله و دارای سه فرزند خردسال است

در سایه فقدان امکانات تفریحی؛ هفت کودک در چابهار زیر آوار ماندند

 در سایه فقدان امکانات تفریحی، ۷ کودک در دهستان پیرسهراب از توابع شهرستان چابهار، هنگام بازی در کنار یک دیواره خاکی، زیر آوار ماندند. طی این حادثه ۴ کودک جان خود را از دست داده و ۳ کودک دچار مصدومیت شدند.

 بخشدار دهستان پیرسهراب از توابع شهرستان چابهار از مرگ و مصدومیت ۷ کودک در پی ریزش دیواره خاکی در روستای “بنو اسحاق بازار” خبر داد.


هرچند منابع محلی از بروز این حادثه به دلیل ریزش یک هوتک (گودال ذخیره آب) خبر میدهند، عبدالصمد پناد، بخشدار دهستان پیرسهراب در تشریح این خبر مدعی شد: حدود ۲ هفته پیش با ماشین‌آلات سنگین خاک برداری، انتقال خاک در این محدوده برای ساخت خانه‌ای انجام شده و یک دیوار خاکی‌ مانند ایجاد شده بود.


وی افزود: متاسفانه کودکان طی چند روز در این محل بازی می‌کردند که این اتفاق باعث ریزش دیواره خاکی و زیر آوار رفتن هفت کودک شده که چهار کودک جانباختند و سه نفر هم به بیمارستان چابهار منتقل شده و زنده هستند.


بخشدار پیرسهراب با بیان اینکه کودکان فوت شده کمتر از ۱۳ سال بوده اند ادامه داد: کودکان بیشتر در زمین‌های کشاورزی، محدوده هوتگ‌ها و اطراف روستا گِل‌بازی می‌کنند.


موضوع، رویا جلالی شهروند اهل سنندج .توسط دادگاه انقلاب این شهر به دوسال حبس تعلیقی محکوم شد


تصویر لینک

رویا جلالی شهروند اهل سنندج، توسط دادگاه انقلاب این شهر، به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد. خانم جلالی اواسط بهمن ماه ۹۹ بازداشت و اواسط اسفند ماه همان سال با تودیع قرار وثیقه آزاد شده بود.


به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، رویا جلالی شهروند اهل سنندج، به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد.


بر اساس این گزارش، این حکم توسط شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی به وی ابلاغ و اتهام مطروحه علیه خانم جلالی عضویت در یکی از احزاب مخالف نظام، عنوان شده است.


این شهروند در تاریخ ۱۴ بهمن ماه ۹۹، بدون ارائه حکم قضایی در منزل شخصی خود با خشونت بازداشت و یک ماه بعد با تودیع قرار وثیقه به شیوه موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.


خانم جلالی که از بیماری ام اس رنج می‌برد، طی مدت بازداشت از دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده محروم بوده است.


لازم به ذکر است، خبات مفاخری همسر رویا جلالی نیز در خردادماه سال جاری به اتهام همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام توسط دادگاه انقلاب سنندج، به ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

محمدپور، کارگر ۱۷ ساله به خون غلتیده در آبان سرخ ۹۸، دو سال پس از جنایت


تصویر لینک

‏هر جا دیده که دارند از او عکس می‌گیرند، لبخندی زده به چه معصومانگی! انگار در قلبش جز محبت و خوبی نبود. کاش لااقل برایش ⁦‪سنگ‬⁩ ⁦‪قبر‬⁩ می‌گذاشتند! این هم شد آرزو؟ خانواده‌اش می‌خواهند مجوز بگیرند که روی قبرش بنویسند «شهید».

۱۴۰۰ آبان ۳, دوشنبه

خودکشی دو نوجوان در ارومیه و اشنویه

 روز چهارشنبه ۲۸ مهر، یک نوجوان اهل شهرستان ارومیه از طریق حلق آویز کردن اقدام به خودکشی کرد و جان باخت. همچنین روز پنج‌شنبه ۲۹ مهر، یک نوجوان حدودا ۱۸ ساله از توابع شهرستان اشنویه با اسلحه شکاری اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

 روز چهارشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۰، یک نوجوان اهل شهرستان ارومیه، دست به خودکشی زد و جان خود را از دست داد.


هویت این نوجوان متین عثمانی، فرزند کامل و اهل روستای “خوشالان” از توابع ارومیه عنوان شده است.


بر اساس این گزارش، این نوجوان در آرامستان شهرک “الواج” ارومیه از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده است.


بنابر خبری دیگر، روز پنج‌شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۰، یک نوجوان اهل شهرستان اشنویه، خودکشی کرد و جان باخت.


هویت این نوجوان ماشاالله آذرخش، حدودا ۱۸ ساله، فرزند گرمان و اهل روستای “رشگند” از توابع منطقه دشتبیل اشنویه عنوان شده است.


بنابر این گزارش، این نوجوان با اسلحه شکاری دست به خودکشی زده است.


در این گزارش به دلایل و انگیزه خودکشی این نوجوانان اشاره ای نشده است.


سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

 ورود سپاه به محلات تهران تحت عنوان “قرارگاه اجتماعی”

خبرگزاری هرانا – معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران از ورود سپاه به مسائل اجتماعی این شهر و حضور آنها در محلات تحت عنوان “قرارگاه اجتماعی” خبر داد. به گفته کارشناسان حضور سپاه و نیروهای نظامی در محلات و همچنین استفاده از واژه‌هایی چون «قرارگاه اجتماعی»، «آسیب اجتماعی» و …برطرف کننده مسائل اجتماعی نبوده و مهم‌ترین چالشی که در پی دارد، تداخل حوزه‌ای است.


به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از روزنامه پیام ما، امین توکلی‌زاده، معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران از حضور سپاه در محلات برای ورود به مسائل اجتماعی خبر داد.


او در این خصوص گفت: “شهر در حوزه آسیب‌های اجتماعی چهره خوبی ندارد در این دوره قرار است در کنار رسیدگی به کالبد شهر به جان و روح شهر هم رسیدگی بیشتری شود. ۵ نقطه بحرانی در شهر تهران وجود دارد که آزاردهنده است از جمله فرخزاد، خلازیر، اسلام آباد، خاک سفید، شوش و هرندی که ما سعی بر ساماندهی این مناطق داریم. مقدمه ساماندهی احتمالا جمع‌آوری هم باشد. یک سه‌ضلعی برای این کار در نظر گرفته شده است، یک ضلع حتما نهادهایی که موظفند یا مشتاقند و دستگاه‌های دولتی هستند که وارد صحنه می‌شوند. سپاه، بسیج، ستاد اجرایی و بنیاد علوی در وظایف قانونی‌شان پای کار آمدند.”


توکلی‌زاده در پاسخ به این پرسش که قرار است سپاه با حضور در محلات قرار است دقیقا چه اقدامی انجام دهد، نیز به صورت کلی و بدون ذکر جزییات گفت: «در موضوع کمک به محرومان. ما خواهش کردیم از سپاه و بسیج که تهران را هم ببینند که الحمدالله با استقبال خوبی مواجه شد.»


حضور سپاه و قرارگاه خاتم‌الانبیا در محلات و همچنین استفاده از واژه‌هایی چون «قرارگاه اجتماعی»، «آسیب اجتماعی» و … از دید کارشناسان اجتماعی برطرف کننده مسائل نیست.

پیام روشنفکر، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات مدیریت رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران معتقد است که این اتفاق مثبتی نیست و مهم‌ترین چالشی که در پی دارد، تداخل حوزه‌ای است.


او می‌گوید: “من شخصا به ورود نیروهای نظامی به مسائل اجتماعی نگاه مثبتی ندارم،من تصور می‌کنم که تداخل حوزه‌ای لزوما کار مثبتی نیست. در حوزه مسائل اجتماعی همواره تاکید می‌شود که رویکرد اجتماعی داشته باشیم. نه رویکرد پزشکی و انتظامی و جرم‌انگارانه و قضایی و نه حتی مهندسی؛ چون تمام این ادبیات در دوره‌های مختلف در فضای اجتماعی حاکم بوده و در دوره‌ای از واژه‌های کنترل و ساماندهی و‌… استفاده می‌شد. زیرا مهندسان حاکم بودند و تصور می‌کردند و با نقشه کشی می‌توانستند آن را حل کنند، در دوره‌ای پزشکان حاکم بودند و تصور می‌کردند، مسائل اجتماعی بیماری است و باید بیماری را درمان کرد.”


این جامعه‌شناس با بیان اینکه قرارگاه و عملیات و رصد و دیده‌بانی واژه‌های اجتماعی نیستند و معتقد است که این رویکرد و ادبیات چند اشکال همراه خودش داشته باشد.


روشنفکر افزود: “وقتی شما از ادبیات نظامی استفاده کنید، دیدگاه نظامی هم پیدا می‌کنید و افراد این حوزه را می‌آورید اما این افراد متعلق به این حوزه نیستند، مثل این است که ما نیروهای بسیج و سپاه را در اتاق عمل بیمارستان ببریم. جامعه هم بستر تخصصی است اما تصور می‌کنیم که این افراد می‌توانند حضور داشته باشند.”


روشنفکر معتقد است که نیروهای اجتماعی در ساختار حاکمیتی صدا ندارند و عموما افراد صدادار جامعه مانند پزشکان و مهندسان و نیروهای نظامی در این عرصه‌ها فعالیت می‌کنند. این جامعه‌شناس مسائل و ناپایداری‌های اجتماعی را به دلیل نابرابری اجتماعی می‌داند و معتقد است باید عوامل ناپایداری در وهله اول برطرف شوند.

 قتل با اسم رمز 

«ناموس»

گزارشی درباره زن‌کشی در استان کردستان

پروین ذبیحی: «قانون را مردان نوشته‌اند و فرهنگ ساخته و پرداخته جامعه طبقاتی و مردسالار است».

زن‌کشی به‌بهانه ناموسی در کردستان در سال گذشته و امسال در سرخط خبرهای این قتل‌ها بوده؛ گلاله شیخی، فائزه ملکی، ماه سرگل حبیبی از جدیدترین قربانیان زن‌کشی‌ها به‌بهانه دفاع از ناموس بوده‌اند.



الهه محمدی-شرق: ئالای ۲۳‌ساله و روژین ۱۹‌ساله نفس‌گرفته در سقز کردستان، هم‌سرنوشت نسرین، گلاله، آزاده و فائزه نشدند؛ در مواجهه با مرگ و جان به‌در‌برده از آن. حالا یکی فرار کرده از خانه و آن که مانده یا فکر خودکشی است یا ترک خانه. آن روز که ئالا ترک دیار مادری کرد، معلوم نبود دوباره به چشم ببیند خانه را. از همان موقع که برادرش چاقو‌به‌دست گفته بود، می‌خواهد ئالا را بکشد. اما روژین، آن روز که برادرش آن‌قدر او را کتک زد که نفس جوانش از قفسه سینه‌ به تنگی برمی‌آمد، می‌دانست باید آنچه را بکند که آنها می‌گویند؛ «که اگر نمی‌کردم، می‌شدم مثل رومینا. آنها مرا می‌کشتند». برادران روژینِ پناه‌‌برده به یک خانه امن در شهر دیگر کردستان، بارها او را تهدید به مرگ کردند؛ خواهرش به او گفت فرار کن و او فرار کرد؛ «اگر خودم را نکشتند، روحم را کشتند». و مادر و مادربزرگ روژین به او گفته بودند آبرویشان را برده؛ «من هیچ کاری نکرده بودم. به من می‌گفتند تو با پسر رابطه داشتی، گفتند نمی‌گذاریم دیگر تحصیل کنی و به دانشگاه بروی. من فقط گریه می‌کردم». این قصه‌ پرآب چشم بسیاری از زنان کردستان است. زنان قدعلم‌کرده مقابل زور، زنان کشته‌شده مغفول، زنان مانده مهجور. زنانی که آمار دقیقی از کشته‌شدنشان به دست مردان خانواده در دست نیست، اما «بهار زنگی‌بند»، عضو کمپین ژیوانو، به «شرق» می‌گوید در استان کردستان در سال ۹۹، ۱۵ زن به انگیزه‌های ناموسی یا خشونت خانگی علاوه بر فائزه ملکی‌نیا، دختر ۱۳‌ساله‌ای که یک ماه پیش در مریوان سوزانده شده است، کشته شده‌اند. «عادل کریمی»، مشاور و کارشناس اورژانس اجتماعی سقز نیز به «شرق» می‌گوید: کل استان کردستان یک مرکز نگهداری طولانی‌مدت و اورژانس اجتماعی در همه شهرها مثل سقز، بیجار و… یک اتاق کوچک دارد که تا چند روز فرد را در آن نگه می‌دارند.


ئالا؛ از تهدید تا فرار

ئالا ۱۶ساله بود که با مردی ۱۵ سال بزرگ‌تر از خودش وارد رابطه دوستی شد؛ مردی که بعدا معلوم شد همسر و فرزند دارد. او در گفت‌وگو با «شرق» از ماجرای این دوستی می‌گوید که بلایی شد بر جانش؛ «به من محبت می‌کرد و خیلی به او وابسته شده بودم. بعد از مدتی فهمیدم او متأهل است و این موضوع خیلی اذیتم کرد و در نهایت از او جدا شدم. بعد دوباره سروکله‌اش پیدا شد و گفت دارم طلاق می‌گیرم. نمی‌دانم چطور شد که کم‌کم دوباره رابطه ما شروع شد. کار طلاقش تمام شده بود. در‌نهایت گفت می‌خواهد به خواستگاری‌ام بیاید، خانواده او چندین دفعه با خانواده‌ام تماس گرفتند و گفتند می‌خواهند به خواستگاری بیایند، اما پدرم به‌شدت مخالف بود». مدتی بعد برادر روژین عکس‌های مشترک روژین و آن مرد را در گوشی‌اش می‌بیند و همین می‌شود سرآغاز تهدید؛ «چند عکس مشترک با آن مرد داشتم که در گوشی‌ام مانده بود. برادرم گوشی را گشته و این عکس‌ها را دیده بود و به‌شدت من را اذیت و تهدید می‌کرد. شش ماه تمام نگذاشتند من از خانه بیرون بروم. از آن زمان مدتی گذشت تا اینکه تماس‌گرفتن‌ها به گوشی برادرها و پدرم شروع شد که دختر شما دختر بدی است و کارهایی کرده و آبروی خانواده شما در خطر است. من به برادرم می‌گفتم از این شماره شکایت کنید، اما گیرهای آنها روز به روز بیشتر می‌شد. حتی یک‌بار از خانه فرار کردم، اما به خاطر حال مادرم دوباره برگشتم. از آن زمان خانه برای من جهنم شده بود. تا اینکه یک روز آن مرد، عکس‌های خصوصی من با خودش را برای برادرم فرستاد. آن روز خانه نبودم، خواهرم به من زنگ زد و گفت خانه نیا! گفت برادرم آمده و یک چاقو دستش گرفته و می‌گوید می‌خواهد تو را بکشد. من از آن روز آواره شدم. دامادمان آمد و من را به بانه برد و شب در مسافرخانه خوابیدم. صبح به اورژانس اجتماعی رفتم، آنها می‌خواستند واقعیت را به مادر و پدرم بگویند. گفتم من از دست آنها فرار کرده‌ام، آنها می‌خواهند من را بکشند، من به شما پناه آورده‌ام، ولی آنها می‌گفتند ما باید واقعیت را به خانواده شما بگوییم و این تنها راه‌حل آنها بود. چون من با تعهد خودم به آنجا رفته بودم، باید پدرم برگه‌ای می‌آورد تا بتوانم بیرون بیایم. بعد از چند روز من را به بهزیستی یک شهر دیگر انتقال دادند». ئالا به خاطر اصرارهای پدر و مادرش باز هم به خانه برمی‌گردد؛ «زمانی که بیرون می‌رفتم نگاه سنگین همسایه‌ها را حس می‌کردم. در خانه، کوچه و محله خودم معذب بودم. نتوانستم تحمل کنم و بعد از یک هفته به بهزیستی برگشتم و دیگر به خانه نرفتم. خانواده‌ام به من زنگ می‌زنند که برگرد و با آن مرد ازدواج کن، اگر ازدواج نکنی بدبخت می‌شوی و آبرویت رفته است».


روژین؛ ساکت، ترسیده از مرگ

روژین اما نتوانست از خانه برود، ماند و حالا که تازه ۱۹ سالش شده، به «شرق» از خشونتی می‌گوید که از‌سوی برادر و خانواده‌اش بر او اعمال شده است؛ «من به مدت سه هفته با پسری حرف می‌زدم. رابطه ما کاملا مثل رابطه دو دوست بود. یک شب نشسته بودم و اصلا حواسم نبود که برادرم پشت‌سرم است، یکدفعه آمد و گوشی‌ام را از دستم گرفت و آن را به سرم زد. کلی آن شب کتک خوردم و نفسم بالا نمی‌آمد. من هیچ کاری نکرده بودم و تا صبح گریه کردم. مادر و مادربزرگم می‌گفتند تو آبروی خانواده ما را بردی. به من گفتند نمی‌گذارند تحصیل کنم و به دانشگاه بروم. بعد از آن معلم‌هایم با آنها حرف زدند و راضی‌شان کردند که درس بخوانم. الان هم گوشیم را مدام چک می‌کنند». او از ترس می‌گوید؛ ترسی مدام که هنوز او را رها نکرده؛ «می‌دانم اگر روزی با پسری وارد رابطه شوم، من را می‌کشند. برادرم یک روز به معلمم گفت کار روژین در آن حد نبوده وگرنه الان اینجا ننشسته بود؛ یعنی منظورش این بود که یکی مثل رومینا می‌شدم. به نظر من ۸۰ درصد دختران اینجا همه این حس ترس را دارند. مثلا پدر یکی از دوستانم فهمیده بود که با پسری حرف می‌زند. او را زده و دماغش را شکسته بود. تنها جایی که می‌تواند برود جلوی در خانه‌شان است آن هم با مادرش. یا یک روز پسری جلوی در خانه ما آمده و به خواهرم متلک گفته بود. عمویم این را شنید و در‌نهایت خواهرم را کلی کتک زد. چون معتقد بود تقصیر خواهرم است در‌حالی‌که خواهرم اصلا آن پسر را نمی‌شناخت».


آمار دقیق نداریم

قتل یک زن به دست برادر و پسرعمویش در سردشت، کشته‌شدن یک زن توسط برادرانش در سنندج، قتل یک زن اهل یکی از روستاهای شهرستان دهگلان به دست برادرش، قتل نوعروسی سقزی به دست همسرش، سوزانده‌شدن زنی در روستای کورکوره به دست پدرش؛ اینها تنها بخشی از قتل‌های به بهانه ناموس در استان کردستان است. قتل‌هایی که شاید بیشتر از گذشته رسانه‌ای می‌شوند اما از تعداد آنها کم نشده است. آمار دقیقی از قتل‌های به‌بهانه ناموس در ایران وجود ندارد اما در اردیبهشت ۱۳۹۳ «هادی مصطفایی»، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران اعلام کرد که ۱۸.۸ درصد از قتل‌ها با انگیزه‌های ناموس بوده است. آذر ۱۳۹۸ خبرگزاری ایسنا در گزارشی به استناد تحقیقات دانشگاهی نوشت که «بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی سالانه» در ایران رخ می‌دهد و «قتل‌های ناموسی» حدود ۲۰ درصد از کل قتل‌ها و ۵۰ درصد از قتل‌های خانوادگی در ایران را تشکیل می‌دهد. این نوع قتل در استان‌هایی با بافت فرهنگی قبیله و عشیره‌ای بالاتر از دیگر نقاط کشور است. آن‌طورکه «پروین بختیاری‌نژاد» در کتاب «فاجعه خاموش» آورده، در مواردی مثل سرپیچی‌کردن از ازدواج‌های اجباری، اصرار برای اینکه زنی بخواهد همسر آینده‌اش را خودش انتخاب کند، برقراری روابط عاشقانه غیرمتعارف، خیانت به همسر، زنا، فرار از خانه و … که رفتارهای ضدناموسی، بی‌عفتی، بدنامی و فضاحت تلقی می‌شوند، رخ می‌دهند و گاهی اوقات، انتشار یک شایعه بی‌اساس می‌تواند باعث بروز این نوع قتل شود. زن‌کشی به‌بهانه ناموسی در کردستان در سال گذشته و امسال در سرخط خبرهای این قتل‌ها بوده؛ گلاله شیخی، فائزه ملکی، ماه سرگل حبیبی از جدیدترین قربانیان زن‌کشی‌ها به‌بهانه دفاع از ناموس بوده‌اند. آن‌طورکه عبدالرحیم تاج‌الدین، مشاور معاونت رفاه اجتماعی، بازرس عملکرد و مدیرکل سابق دفتر امور حمایتی و توانمندسازی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به «شرق» می‌گوید، هیچ مطالعه میدانی عمیقی درباره قتل‌های ناموسی انجام نشده است؛ «آمار رسمی باید از‌سوی پزشکی قانونی اعلام شود. آمارهایی هم که تأیید می‌شود نشان می‌دهد این نوع قتل‌ها در ایران از نرم جهانی خیلی کمتر است. شاید عدد وقوع این قتل‌ها در استان کردستان در یک سال مثلا بیشتر بوده باشد اما این‌طوری نیست که در این استان شایع باشد. استان‌های کردستان، کرمانشاه، خوزستان، ایلام، آذربایجان شرقی، اردبیل، سیستان‌وبلوچستان و فارس بیشترین تعداد قتل‌های به بهانه ناموس را دارند». او ادامه می‌دهد: «به من در یک سال مأموریت دادند که به شهر راور کرمان بروم. در آن سال تعداد خودکشی‌های زنان در این شهر به عدد ۲۵ رسیده بود که عدد زیادی بود. یا مثلا یک‌بار در شهر بهار در ایلام، تعداد خودکشی که بیشترشان هم زنان بودند، زیاد شده بود اما الان دیگر این‌طوری نیست. منظورم این است که شاید در مقطعی قتل‌های ناموسی در استانی بیشتر شود اما این‌گونه نیست که نرم هرساله باشد. مطالبی هم که وجود دارد مطالب پایان‌نامه‌ای و دانشجویی است یا سازمان‌های مردم‌نهاد به این موضوع ورود می‌کنند و آمار و ارقام را ارائه می‌دهند. اما به‌صورت گسترده و کشوری ما چنین تحقیقاتی نداریم». آن‌طورکه نتایج یک پژوهش در سال ۱۳۹۷ با عنوان «بررسی جامعه‌شناختی نگرش به قتل‌های ناموسی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در شهر مریوان» نشان می‌دهد، یک‌پنجم از پاسخ‌گویان، نگرشی مثبت به قتل‌های ناموسی داشته‌اند (۲۷.۶ درصد مردان و ۵.۳ درصد زنان)، در‌حالی‌که نگرش ۲/۳۸ درصد (۲۸.۱درصد مردان و ۵۵.۶ درصد زنان) منفی بوده است.


دختر ۱۳ساله‌ای که یک ماه پیش در مریوان سوزانده شد

بعد از قتل فائزه ملکی در هفته گذشته، گروهی از فعالان حوزه زنان در سنندج که از یک سال پیش کمپینی به نام ژیوانو (زایش/ تولدی دیگر) را راه‌اندازی کرده‌اند، برای پیگیری چگونگی مرگ او اول به بیمارستان کوثر این شهر رفتند و بعد از پرس‌وجو توانستند محل زندگی فائزه را پیدا و با خانواده‌اش دیدار کنند. خانواده‌ای که می‌گفتند فائزه خودش، خودش را سوزانده است. «بهار زنگی‌بند»، عضو کمپین ژیوانو، در گفت‌وگو با «شرق» گفت زن‌کشی‌ها معمولا لاپوشانی می‌شوند؛ اما طبق آماری که به دست او و دیگر اعضای کمپین ژیوانو رسیده، در سال ۱۳۹۹، ۱۵ مورد زن‌کشی به‌دلیل انگیزه‌های ناموسی و خشونت خانگی در استان کردستان صورت گرفته است. او از سوزانده‌شدن دختر ۱۳‌ساله‌ای در ماه گذشته در مریوان می‌گوید که رسانه‌ای نشده است؛ «ما برای بررسی موضوع فائزه ملکی‌نیا به پزشک قانونی مراجعه کردیم، در آنجا به ما گفتند دختر ۱۳‌ساله‌ای حدودا یک ماه پیش در مریوان به آتش کشیده شده است. او را به سنندج آوردند و بعد فوت کرد. مرگ این دختر حتی رسانه‌ای هم نشد. بسیاری از موارد دیگر هم مثل مرگ همین دختر رسانه‌ای نمی‌شود و فراموش می‌شوند. خانواده‌ها هم معمولا به آزادی قاتل رضایت می‌دهند؛ به‌طوری‌که پدر یا برادران زن مقتول، دو الی شش ماه در زندان می‌مانند و بعد آزاد می‌شوند». او می‌گوید منطقه کردستان ناهمگونی فرهنگی دارد و این دلیل مهم زن‌کشی‌هاست؛ «در کنار آزادی‌ها و فعالیت‌های اجتماعی‌ای که زنان همراه مردان دارند؛ اما باز هم بحث ناموس بر کردستان سایه انداخته است. بعضی مردان مثل ملک‌شان به زنان نگاه می‌کنند و با گرفتن جانشان از آنها تقاص می‌گیرند. فکر می‌کنند اگر جلوی زنان کوتاه بیایند کوچک می‌شوند. حتی به کشتن زنان افتخار هم می‌کنند. ما موردی را در روستای دورافتاده کردستان داشته‌ایم که دخترشان را کشته و به خاک سپردند و بعد گفتند که او خودکشی کرده است. درحالی‌که طبق تحقیقات ما، دست‌و‌پای دختر شکسته و بعد کشته شده و به خاک سپرده شده است. بعد از نبش قبر مشخص شد که قتل اتفاق افتاده است. با موارد زیاد این‌چنینی مواجهیم. مواردی که بر آنها سرپوش گذاشته می‌شود و اصلا رسانه‌ای نمی‌شود».


یک استان، یک مرکز نگهداری برای زنان خشونت‌دیده

عادل کریمی، مشاور و کارشناس اورژانس اجتماعی سقز که مستقیم با پرونده زنانی سر‌و‌کار دارد که به قتل رسیده یا از‌سوی خانواده‌شان تهدید به مرگ می‌شوند، به «شرق» از بعضی از این موارد می‌گوید «دختری بود که با پسری رابطه داشت و زمانی که خانواده این را می‌فهمند، به پسر می‌گویند اگر یکدیگر را دوست دارید، عروسی کنید. غافل از اینکه قبل از اینکه خانواده دختر بفهمند، میانه آنها به هم خورده بود. پسر هم از روی لجش صحبت‌هایی را که میانشان رد و بدل شده بود، برای برادر دختر می‌فرستد و برادر هم دختر را تهدید به قتل می‌کند. ما جلسات مستمری را با خانواده او داشتیم. از دادگستری حکم نگهداری دختر را گرفتیم و تا مدتی که مداخله ما انجام شد، آن دختر پیش ما ماند. بعد از مدتی خانواده با آن مسئله سازگار شدند و دختر را به خانه بردند. خوشبختانه مسئله‌ای پیش نیامد». او ادامه می‌دهد: «یک مورد دیگر در سال ۱۳۹۸ بود. زنی را به‌زور به پیرمردی شوهر داده بودند و او با شخص دیگری رابطه داشت. برادرانش او را تهدید به قتل کرده بودند و بهزیستی تا مدتی از او نگهداری کرد. در‌نهایت پدر آن زن به بهزیستی آمد و تعهد داد که از جان دخترش محافظت کند. زن به پدرش اعتماد کرد و نزد او رفت؛ ولی برادران او متأسفانه قتل ناموسی را انجام دادند و از مواردی بود که نشد از وقوعش جلوگیری کنیم. زن در زمان مرگش دو بچه داشت و تقریبا ۲۵ یا ۲۶‌ساله بود».


هزار‌و ۲۰۰ قتل ناموسی در کل ایران در ۲۰ سال گذشته؟

پروین ذبیحی، فعال حوزه زنان در مریوان کردستان که مدت‌هاست روی قتل‌های به بهانه ناموس کار می‌کند، او به «شرق» از تغییر نگرش زنان کردستان می‌گوید؛ زنانی که به گفته ذبیحی، دیگر نمی‌خواهند مثل گذشته زندگی کنند. او می‌گوید آمار رسمی دراین‌باره اعلام نمی‌شود؛ اما طبق رصد او و دیگر فعالان همراه او، هزار‌و ۲۰۰ مورد زن‌کشی با انگیزه‌های ناموسی در کل ایران در ۲۰ سال گذشته اتفاق افتاده است: «این قتل‌ها در کردستان، ایلام، تهران، آذربایجان غربی و سایر شهرها هم وجود دارد؛ ولی به این دلیل افکار متوجه کردستان شده است که زن‌ها دیگر نمی‌خواهند مثل گذشته زندگی کنند، خیلی از آنها تمام حق و حقوق خودشان را می‌خواهند. آنها از گلاله شیخی یاد گرفتند که یکی از شروط ضمن عقد برای همسرش این بود که بتواند کار کند؛ ولی در دوران نامزدی همسرش به او می‌گوید که نباید کار کنی و گلاله که خودش حقوق می‌خوانده، اصرار می‌کند و در‌نهایت نامزدش او را کشت و سوزاند. ما دیگر زنی داریم که می‌خواهد شرایط خودش را تغییر دهد و سر همین تلاش و مبارزه‌ای که برای به‌دست‌آوردن حقش می‌کند، کشته می‌شود». او ادامه می‌دهد «در سال ۷۹ و ۸۰ دو قتل ناموسی در مریوان داشتیم. یکی فرشته نجاتی و دیگری شهین نصراللهی. فرشته نجاتی ازدواج کرده بود؛ ولی چند سال بعد به خانه پدری بازگشت. نامادری او به او اتهام رابطه خارج از ازدواج زد و پدر با کمک عمو سر او را برید. شاکی این پرونده بچه‌ها بودند؛ ولی در نهایت رضایت دادند و پدرشان بعد از شش ماه آزاد شد. شهین نصراللهی رضایت نمی‌داد شوهرش با زن دوم ازدواج کند. همسر او به‌دلایلی برای او توطئه کرد و در خانه پدری با اسلحه برادرش کشته شد. در دهه ۸۰ هم در یکی از روزها ساعت ۸ صبح به من خبر رسید یک زن را کشته‌ و جنازه‌اش را به بیمارستان برده‌اند. او را در سن نوجوانی به‌زور به عقد مردی درآورده بودند و بعد آن زن با یک مرد فرار کرد؛ اما برادرهایش او را پیدا کردند و کشتند. وقتی سر جنازه‌اش رفتم دو تا گیس بافته سیاه دیدم با جنازه‌ای که انگار به خواب رفته بود. من بعد از آن دیگر نتوانستم سر هیچ جنازه‌ای بروم».


کشتمش! راحت شدید؟

«قانون را مردان نوشته‌اند و فرهنگ ساخته و پرداخته جامعه طبقاتی و مردسالار است». پروین ذبیحی این را می‌گوید و معتقد است فرهنگ رایج و آموزش نادرست دست‌به‌دست هم داده و قتل‌های ناموسی را رقم می‌زند «در خوزستان پدری بود که وقتی متوجه می‌شود دخترش با یک مرد رابطه دارد، سر او را برید و بر نیزه گذاشت و در شهر گرداند. یک مورد قتل هم در دهه ۸۰ داشتیم که زن بعد از دو سال طلاق با مردی فرار کرد. بعد از یک هفته با وعده و وعید او را به خانه کشاندند و گفتند عقدت می‌کنیم و به محض اینکه به خانه رسید او را کشتند و پدرش به زندان رفت. مردم روستا وقتی پدر این زن را می‌دیدند، روی زمین تف می‌کردند و می‌گفتند که بی‌غیرت و بی‌شرف است. او هم دخترش را فریب داد تا به خانه برگردد و بعد او را کشت و او را جلوی پای مردم پرت کرد و گفت: «کشتمش! راحت شدید؟». این دقیقا همان فشاری است که جامعه می‌آورد؛ یعنی جامعه از این قضیه قهرمان می‌خواهد، قهرمانی که ناموسش را حفظ کرده است. وقتی در اروپا فاطمه شاهین‌دار، دختر ترکیه‌ای به جرم اینکه دوست پسر داشت در سوئد به دست پدرش کشته می‌شود، در آخرین لحظه چند بار تکرار می‌کند «پدر بیچاره من». او دلش برای پدرش که قربانی آن فرهنگ، آموزش، آداب‌و‌رسوم و قوانین زن‌ستیز است، می‌سوزد. ذبیحی ازدواج کودکان را هم در وقوع این قتل‌ها مؤثر می‌داند: «کودکی که ۱۲ یا ۱۳‌ساله است و به خانه شوهر می‌رود، بعد از چند سال می‌بیند چه ظلمی در حق او کرده‌اند و برای همین او علیه زندگی شورش می‌کند و کشته می‌شود».


لایحه رومینا؛ اصلاح قوانین مربوط به زنان در اولویت نیست

براساس ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، «در‌صورتی‌که پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی‌شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه و تعزیر محکوم خواهد شد». در ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی هم آمده است: «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در‌صورتی‌که زن مکره (ناراضی) باشد، فقط مرد را می‌تواند به قتل برساند. حکم ضرب و جرح نیز مانند قتل است». بعد از کشته‌شدن رومینا اشرفی به دست پدرش بود که معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری در دولت دوازدهم، برای اصلاح این دو ماده وارد عمل شد و لایحه‌ای تنظیم کرد به نام «اصلاح ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی شامل تشدید مجازات پدر در صورت قتل فرزند» که به لایحه «رومینا» معروف شد. این لایحه بعد از مدتی معطلی در کمیسیون لوایح دولت، بالاخره به مجلس فرستاده شد و البته همچنان خبری از در دستور کار قرار‌گرفتن آن نیست. اشرف گرامی‌زادگان، مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست‌جمهوری در زمان معاونت معصومه ابتکار، از چرایی و چگونگی تنظیم این لایحه به «شرق» می‌گوید «وقتی اعلام شد رومینا اشرفی به دست پدر به‌طور فجیعی به قتل رسید، من مسئولیت بخش حقوقی معاونت امور زنان و خانواده را داشتم. شخصا تماس‌‌های مکرر و نامه‌‌های اعتراضی در‌این‌باره را شاهد بودم. حقوق‌دانان و وکلا و فعالان حقوق زنان به اصلاح قانون اشاره داشتند. حال آنکه قانون مجازات اسلامی قصاص و مجازات شدید پدر را نفی می‌‌کرد؛ اما موضوع حساس بود و بسیاری مجازات سنگین برای پدر را جایز نمی‌‌دانستند. از همان آغاز تصمیم بر این شد که با متخصصان دانشگاهی و افراد آگاه به مسائل فقهی مشورت شود. لایحه نوشته و به کمیسیون لوایح دولت ارائه شد. یکی از پیشنهادها این بود که نظر به وجود مجازات، قوه قضائیه حتما باید اعلام نظر کند؛ بنابراین با معاونت حقوقی قوه قضائیه نشست گذاشتیم و صحبت کردیم. با طرح قصاص پدر به دلایل فقهی مخالفت شد؛ ولی درمورد تشدید مجازات و حتی برخی تشدیدهای دیگر توافق حاصل شد. لایحه الحاق یک تبصره به ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی در هیئت دولت تصویب و در تاریخ ۰۸/۰۳/۱۴۰۰ به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده است. در متن لایحه پیشنهادی مجازات پدر تشدید و با هدف بازدارندگی، برخی از حقوق پدر نیز مورد بازنگری قرار گرفته است؛ چون احتمال تغییر در لایحه توسط مجلس وجود دارد باید صبر کرد و دید از آن لایحه چه متنی مصوب می‌‌شود». او در اولویت ‌نبودن اصلاح قوانین مربوط به زنان و کودکان را یکی از دلایل عقب‌افتادن لوایح می‌داند «کاهش توجه به موارد پیشنهادی اصلاح قوانین مربوط به زنان و کودکان، دیدگاه‌‌های متفاوت و گاه مخالف که مانع تسریع در امورند و در اولویت نبودن اصلاحات قانونی مربوط به زنان و موارد مشابه وجود دارد. مسئولان و قانون‌گذاران اولویت را به گونه‌‌ای دیگر تعریف می‌کنند. با یک ساختار معاونت امور زنان و خانواده و نیروی انسانی کم، امکان فراهم‌کردن مطالبات و خواسته‌های زنان در کشور میسر نمی‌‌شود. این یک واقعیت تلخ است. هر وزارت یا هر استانداری یک بخش زنان دارد. همه جزیره‌ای عمل می‌‌کنند و هیچ فردی هم پاسخ‌گو نیست».

 اعتراضات بهبهان،تعیین زمان و شعبه دادگاه رسیدگی به اتهامات چهار شهروند

 جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات فرزانه انصاری فر، مریم کاظمی، علی کاظمی و پیام جیحونی در تاریخ ۱۷ آبان‌ماه در شعبه ۱ دادگاه انقلاب ماهشهر برگزار خواهد شد. این شهروندان در جریان اعتراضات تیرماه سال گذشته نسبت به “وضعیت نابسامان اقتصادی کشور” و “صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی ۹۸” اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند و به همراه تعدادی از شهروندان توسط نیروهای امنیتی در این رابطه بازداشت شدند.




ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز شنبه ۱ آبان‌ماه ۱۴۰۰، زمان و شعبه جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات فرزانه انصاری فر، مریم کاظمی، علی کاظمی و پیام جیحونی تعیین شد.




جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات این شهروندان در تاریخ ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۰، در شعبه ۱ دادگاه انقلاب ماهشهر در خصوص اتهاماتی از جمله “تبلیغ علیه نظام” برگزار خواهد شد

 گسترش بحران بی‌آبی به نقاط مختلف ایران؛ مردم همدان روزانه ۱۲ ساعت آب ندارند همزمان با ادامه قطع آب شهرکرد برای بیش از ۱۰ روز و اعتراض شهرون...